مری اِیلـِین هِگلند تنها پژوهشگر آمریکاییای است که در دورهٔ انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ در ایران کار میدانی انجام داده است. او در کتاب روزهای انقلاب گزارش قومنگارانه خود را دربارهٔ دگرگونیِ زندگی روزمره در روستایی بهنام علیآباد در نزدیکی شیراز در آن دورهٔ حساس و پس از آن ارائه میکند.[1]شایان ذکر است که همهٔ ارجاعات متن به نسخهٔ انگلیسی کتاب است. به این ترتیب، این اثر کمک شایانتوجهی به حجم فزایندهٔ ادبیات پژوهشی دربارهٔ انقلاب ۱۳۵۷ میکند، هرچند بخشهایی از کتاب پیشتر در مجموعهٔ زنان و انقلاب: سیمای جهانی (دیاموند، ۱۹۹۸) منتشر شده بود. از آنجا که کار میدانیِ هگلند طی دورهای سیوچهار ساله انجام شده، کتاب او کیفیتی چنددورهای یافته است.
کار میدانی این کتاب برای نگارش رسالهٔ دکترای هگلند در زمینهٔ فعالیتهای زراعی شروع شد و او که شاهد سرکوب روستائیانِ علیآباد بود با احساس همدردی وارد فعالیتهای انقلابیِ روستا شد. سپس تصمیم گرفت رویدادهای منجر به انقلاب ایران را مطالعه کند و در این مسیر انبوهی از دادهها را گردآوری کرد که در این کتاب ارائه شدهاند. از آنجا که امریکایی است، ابتدا در معرض اتهام جاسوسی قرار گرفت اما با نامهای که از مقامات مذهبی گرفت توانست این چالش را تا حدی پشت سر بگذارد. البته این سوءظن بهتمامی از میان نرفت و بهویژه وقتی شدیدتر شد که برای بررسیِ نگاه سنیمذهبها به انقلاب به مناطق کردنشین سفر کرد. این سفر درست در آستانهٔ شورش کردهای مهاباد علیه دولت انقلابیِ شیعی در مرکز بود، شهری که او دوازده سال قبلتر بهمدت دو سال به عنوان نیروی داوطلبِ سپاه صلح در آن زیسته بود. هگلند متعاقب اشغال سفارت امریکا در تهران از ایران رفت، با این امید که دوباره باز میگردد اما بیستوچهار سال بعد به ایران برگشت. او در تحقیق خود نتوانسته از پرسشنامه و ضبطصوت استفاده کند و به مؤسسات پژوهشی یا دوایر دولتی دسترسی نداشته است، ضمن اینکه منابعش محدود به شماری از مطلعان (عمدتاً زن) و دادههایش مبتنی بر مصاحبههای غیررسمی و مشاهدهٔ مشارکتی است.
هگلند تبیین رایج و البته نامعتبری را دربارهٔ انقلاب اسلامی به چالش میکشد که مدعی است این انقلاب قیامی علیه مدرنسازی بوده است. او استدلال میکند که در واقع «مدرنسازیِ نابرابرِ» رژیم پهلوی بود که نارضایتی گسترده را برافروخت. چیزی که علیآبادیها را با این نابرابری آشنا کرد گسترش فرصتهای کار در خارج از روستا بود. کار در شهر دو پیامد برای زندگیِ روستائیان داشت و هم به منابع ناآرامیهای سیاسی در سراسر کشور متصلشان کرد هم باعث شد کسانی را در شهر ببینند که کیفیت زندگیشان بسیار بهتر بود. فقدان مدرنسازیِ سیاسی شکلگیری دولتی پاسخگو را با شکست مواجه کرده بود و این امر تحمل نابرابری را سختتر میکرد.
از مباحث اصلیِ کتاب تأثیری است که این بستر بر افزایش اهمیت طایفه، بهمثابهٔ گروهی با پیوندهای دوجانبه، نَسَبی، خویشاوندی، و دارای جنبهای سیاسی گذاشت و آن را بدل به واحدی گشوده برای کنشگری سیاسی کرد. پس از یک دوره خفقان، در دوران انقلاب که دولت مرکزی ضعیف شده بود، طایفه با ویژگیهای خاص خود کاملاً فعال شد. نویسنده بهنحوی نظاممند نشان میدهد که فرهنگ «طایفهکِشی»، یا به زعم نویسنده بسیج گروه سیاسی خویشاوند-پایه، و فرایند سیاسیِ مستمر آن که منجر به تغییر همبستگیها و ایجاد ائتلافهای جدید میشود چطور از طریق سیاستِ مهماننوازی و انواع تعاملات اجتماعی (رفتوآمد) بازآرایی شد و روستائیان را وارد پارادایمهای فرایندنگری کرد که جایگزین مقولههای خویشاوندی و نسبتهای خونی شدند. این پارادایمها که روستائیان را به دو دستهٔ مالکان زمین و رعایا تقسیم کرد موجب شد روستائیان جنبش انقلابی در سطح کشور را درک کنند و حتی هگلند را در «طایفهٔ» آمریکاییهایی که میخواستند جلوی انقلاب را بگیرند گنجاندند. البته نویسنده توضیح روشنی دربارهٔ فرایند بیشکل طایفهکِشی نمیدهد و معلوم نیست تمایز آن از نوعی فایدهگراییِ ساده که محرکِ فرایندهای سیاسی در شکلهای دیگر است چیست. تز بنیادین کتاب هگلند از همین تمرکز او بر طایفهکِشی و فرهنگ سیاسیِ سکولاری برمیخیزد که به آن نسبت میدهد و آن را در تضاد با تمرکز معمول بر ایدئولوژیِ شیعی میداند. او از ایدهٔ محققان دیگر مبنی بر «ساختار بنیادین فرهنگ بهمثابهٔ امری که در گذر زمان بهطور نسبی ثابت میماند» (ص ۱۵) سود جسته است گرچه، نظر به ماهیت چنددورهایِ اثر او، ضروری است دریافت او از «ساختار بنیادی فرهنگ» مجدداً ارزیابی شود.
هگلند با توجه به مشاهدات خود در سفر به ایران در ۱۳۸۲ و بعد از آن و در تقابل با مواجههٔ عاطفی با پیری و مرگِ بسیاری از کسانی که میشناخت، در فصل آخر کتاب به توصیف تبدیل چشمگیر روستای علیآباد به یکی از محلات بیرونیِ شیراز میپردازد. به گفتهٔ اهالی، تا سال ۱۳۸۷ حدود ۹۰ درصد زمینهای روستا در نتیجهٔ رونق بازار املاک و مستغلات به غیرساکنان، که اکثراً شیرازیاند، واگذار شده است. نویسنده با توجه به این یافتههای ارزشمند نتیجه میگیرد در آن مقطع فرهنگ شهری در میان روستائیانِ باقیمانده جای طایفهکِشی را گرفته است و تملک فردیِ زمینها موجب شده خواهرها و برادرها بهجای آنکه متحد شوند رودرروی هم قرار گیرند. با این وصف بهنظر میرسد لازم بود نویسنده ساختار بنیادیِ فرهنگ را که ایستا در نظر گرفته بود دوباره ارزیابی میکرد.
علاوه بر این، هگلند از مثالهای قومنگارانهٔ مشخصی استفاده میکند تا نشان دهد ایدئولوژیِ شیعی «فقط بعد از» آن اتخاذ شد که روستائیان خواستند از نیروهای انقلابی حمایت کنند. با اینحال، آمیزش طایفهکِشی و ایدئولوژیِ شیعی را از چند واقعهٔ پیش از انقلاب، از جمله شعارهای مذهبیای که علیه بریتانیا سر دادند (ص ۵۴)، نتیجه میگیرد. این همآمیزی را در «درگیری سیدها و میرزاها… علیه غیرسیدها» در جریان اصلاحات ارضی نیز نشان میدهد (ص ۶۶) و بهرهگیریِ مردم از مناسک شیعیِ عزاداری امام حسین هم در تظاهرات انقلابی برای او نشانهٔ دیگری از همین امر است.
کتاب همچنین روایت میکند که چگونه روستائیان بهطور کامل درگیر مناسک انقلابی شدند و وقتی در دو مورد خاص خشونتْ علیآباد را فراگرفت اقدام به طایفهکِشی کردند. یکی از این موارد، سنگپرانیِ طرفداران حکومت به دستهٔ عزادارای برای یکی از شهدای محلیِ انقلاب بود و مورد دیگر، زخمی کردنِ جوان خوشنامی بود که بههمراه گروهی از مردم در مراسم روز عاشورا در مسجد روستا فریاد «مرگ بر شاه» سر داده بود. هر دوی این موارد در نظر نویسنده بهوضوح سرشار از دلالتهای مذهبی بودهاند. البته همهٔ این تبادلات دیالکتیکی میان طایفهکِشی در یکسو و ایدئولوژیِ شیعی در سوی دیگر برای ارائهٔ تعبیر مناسبتری از ساختار بنیادی فرهنگ که نویسنده بیتغییر و سکولار دانسته شایستهٔ توجهاند.
موضوع دیگری که هگلند بدان پرداخته استفاده از طایفه در پیش از انقلاب است. نویسنده سه واقعه را روایت میکند که روستائیان را متوجه این نکته کرد که کنترل فزایندهٔ دولت مرکزی بسیج عمومی را دشوار و در نتیجه طایفه را کماهمیت کرده است. یکی از این وقایع کودتای ۱۳۳۲ بود که منجر به سرنگونی دولت محمد مصدق شد؛ زمانیکه «همه منتظر بودند ببینند کدام طرف پیروز خواهد شد» (ص ۵۸). واقعهٔ دوم اعتصاب روستائیانی بود که سهم بیشتری از زمین میخواستند، اما چون دولت مرکزی پشتیبان زمینداران بود به بسیاری از آنها زمین نرسید. و واقعهٔ سوم اجرای اصلاحات ارضی در سال ۱۳۴۱ بود که گرچه هدفش کاهش سهم مالکیت زمینداران و توزیع اراضی بین رعایا بود، با ایجاد فرصتهای اقتصادیِ دیگری بهجای کشاورزی در عمل موجب کاهش اهمیت کشاورزی در علیآباد شد. هگلند استدلال میکند که عوامل بازآرایی ساختاریای که چنین تغییراتی را در کشور رقم زدند دغدغهٔ روستائیان برای سازمانیابی حول موضوع بازتوزیعِ زمین را در روستا از میان برد و این دغدغه را به دستیابی به فرصتهایی معطوف کرد که حکومت در بیرون از روستا فراهم میکرد. البته نویسنده میبایست از مثالهای مردمنگارانهٔ بیشتری برای توضیح پویش نبردهایی استفاده میکرد که نتیجهشان بیخاصیت شدن طایفه، بهویژه در دو واقعهٔ نخست، شد و لازم بود روشن میکرد چگونه تلاش روستائیان برای تداوم طایفهکِشیِ سنتی فرونشست. به هر حال، این نکته هم قابلتوجه است که اجرای اصلاحات ارضی در همهٔ ایران در اثر فسادِ ناشی از روابط تنگاتنگ بین زمینداران و دولت مرکزی بهکل بیثمر هم نبوده است.
نقطهٔ قوت دیگر کتاب توجه نویسنده به زنان است که به خاطر وظایف و تعهدات اجتماعیِ فراوانی که در قبال شبکهٔ خویشاوندی داشتند نقش مهمی در طایفهکِشی ایفا میکردند. هگلند اذعان میکند که توجه به زنان به او کمک کرده که از انسانشناسی سیاسیِ مردمحور فراتر رود. او با تکیه بر دادههایی که گردآورده در فصل پنجم به این نکته میپردازد که چطور زنان در جریان کنشگریِ انقلابی در روستا و شهر شیراز سازمان یافتند. البته در سه ناآرامیای که اشاره شد و همچنین در جریان دو واقعهٔ زخمی کردن جوانِ شعارگو و سنگپرانی به دستهٔ عزاداران، بهجز فریاد کوتاه یک زن، خبری از حضور زنان نیست. در مثال زخمی کردن آن جوان هم وقتی حملهکننده با خواهر قربانی ازدواج کرد، جای آن بود که واکنش خواهر گزارش شود اما هگلند چنین نکرده است.
نکتهٔ پایانی اینکه کتاب شامل نقشههای مفیدی از روستا، یک شخصیتنامه، نمایهای جامع، روزشمار رویدادهای مهم، و واژهنامه است. در کنار اینها، ترسیم شجرهنامهٔ طایفه و نقشهای روزآمد از وضعیت اخیر علیآباد هم میتوانست مفید باشد. در مجموع، بهخاطر بصیرتهای منحصربهفردی که این کتاب در خصوص زندگی روستایی در دورهٔ انقلاب دارد و اطلاعات سیاسی و تاریخیِ آن، دانشجویان تاریخ معاصر ایران و رشتهٔ انسانشناسی فرهنگی از مطالعهٔ این قومنگاری طولیِ کمنظیر بهره خواهند برد.
مراجع
Diamond, M. J. 1998. Women and Revolution: Global Expressions. Springer
کتابشناسی
Hegland, Mary Elaine. 2014. Days of Revolution: Political Unrest in an Iranian Village. Stanford, CA: Stanford University Press
©کپیرایت تصویر پسزمینه در صفحهٔ اصلی: Photo by Yassin Mohammadi on Unsplash
روزهای انقلاب: چطور زنان یک روستا در ایران انقلابی شدند
مری ایلین هگلند، ترجمهٔ میترا دانشور
تهران: ترجمان علوم انسانی، ۱۳۹۷
مری ایلین هگلند استاد مردمشناسی در دانشگاه سانتا کلارا است.
پانوشتها
↑1 | شایان ذکر است که همهٔ ارجاعات متن به نسخهٔ انگلیسی کتاب است. |
---|
نظرات بسته شده است.