مروری بر چند مقالۀ تحلیلی حول جنبش زن، زندگی، آزادی  (©پس‌زمینه)

[print_link]

/مقاله مروری | زمان مطالعه: 10 دقیقه

مروری بر چند مقالۀ تحلیلی حول
جنبش زن، زندگی، آزادی

فردوس شیخ‌الاسلام |۱۵ آذر ۱۴۰۳

Background photo by Mohammad Moghadasi ©

ISSN 2818-9434

null

دربارهٔ فردوس شیخ‌الاسلام

فردوس شیخ الاسلام در رشته مطالعات فرهنگی دانشگاه علم و فرهنگ  تحصیل کرده و پژوهشگر مستقل مطالعات فرهنگی است.

flippingbook

این مقاله نوشته‌های ۱۰ نویسنده در مورد جنبش زن، زندگی، آزادی را بررسی می‌کند که دردوره‌های زمانی مختلف نوشته شده، و زمینه‌های تخصصی متفاوت، و دیدگاه‌های محلی و دیاسپورا را نمایندگی می‌کنند. این مرور مقالات را از منظرهای زیر بررسی می‌کند:  آنها جنبش را به عنوان یک گسست یا ادامه جنبش‌های پیشین می‌بینند، ویژگی‌های متمایز، خواسته‌ها و موضوعات اصلی آن را چگونه شناسایی می‌کنند، و چشم انداز آنها از آینده‌ چیست.

در جریان خیزش ژینا و پس از آن صاحب‌نظران و فعالان اجتماعی مقالات بسیاری دربارۀ این خیزش نوشته‌اند که تحلیل و بازبینی آنها برای شناخت این رویداد و ارزیابی جریان‌های فکری جاری در قلمرو عمومی ایران اهمیت دارد. متن حاضر مروری است بر مقالاتی که ده تن از این صاحبنظران و فعالان اجتماعی–سیاسی حول این خیزش نوشته‌اند. من این مقالات را از چهار منظر مقایسه کرده‌ام: نگاه آنها به گسست و پیوست این خیزش با جنبش‌های پیش از خود؛ ویژگی‌های تمایزبخش آن؛ خواسته‌ها و مضامین اصلی آن؛ و آینده‌‌ای که برای این خیرش تصور می‌کنند.

برای انتخاب این مؤلفان سه معیار را در نظر داشته‌ام تا تنوع قابل قبولی را از منظرهای فکری نسبت به این جنبش اعتراضی بازنمایی کنم. این معیارها عبارتند از: متفاوت بودن حوزه‌های فعالیت و تخصص مولفان؛ پوشش بازه‌های زمانی متفاوت، از بحبوحهٔ اعتراضات در خیابان‌ها تا هم‌اکنون؛ و پوشش اندیشمندان و فعالان ساکن و غیرساکن در ایران. فهرست و مشخصات مقالات مورد بررسی از هر نویسنده در انتهای مطلب آمده اما در اینجا به نام و تخصص این نویسندگان برحسب زمان نشر مطالب آنها اشاره می‌کنم:

فاطمه صادقی (پژوهشگر اندیشه‌ی سیاسی و جنسیت– دانشگاه یو سی ال لندن)، مهر، آذر و دی ۱۴۰۱

امیرحسین علی‌بخشی (دانشجوی دکترای علوم اجتماعی، دانشگاه تهران)، دی ۱۴۰۱

ابراهیم توفیق (استاد جامعه‌شناسی) و مهدی یوسفی (مدرس و پژوهشگر تاریخ معاصر)، دی ۱۴۰۱

آصف بیات (استاد جامعه‌شناسی، دانشگاه ایلینویز–اربانا شامپین)، اسفند ۱۴۰۱

مهسا تفسیری (نام مستعار)، اسفند ۱۴۰۱

اعظم خاتم (جامعه‌شناس و پژوهشگر– دانشگاه تورنتو)، آبان ۱۴۰۱، بهمن ۱۴۰۲

پدرام امیریان (دانشجوی دکترای حقوق عمومی– دانشگاه شهید بهشتی)، فروردین ۱۴۰۲

نوشین احمدی خراسانی (کنشگر حوزه‌ی زنان و نویسنده)، مرداد ۱۴۰۳

نیلوفر رسولی (ژورنالیست)، شهریور ۱۴۰۳

رد پای گذشته و گسست از آن در منظر تاریخی

اغلب این نویسندگان از منظری تاریخی به آنچه پشتوانهٔ لحظه ژینا تلقی می‌کنند اشاره کرده و به تناسب دیدگاه خود، روندها، و رخدادهایی را از این گذشته تاریخی در پیکربندی تحلیلشان به کار گرفته‌اند. این بازخوانی انتقادی برای فهم جنبش ژینا و نیروهایی که از خلال آن آزاد شدند شامل انقلاب مشروطه، انقلاب ۱۳۵۷، سیاست‌های دوران سازندگی و اصلاحات، جنبش سبز، اعتراضات دی‌ماه ۱۳۹۶، حرکت ویدا موحد و جریان دختران خیابان انقلاب در ۱۳۹۶، شورش آبان‌ماه ۱۳۹۸، و حتی بازداشت سپیده رشنو و واکنش ‌اجتماعی به آن بود. با این‌ همه، تقریباً تمامی این نویسندگان عقیده دارند خیزش ژینا را هر قدر هم بخواهیم بخشی از فرایند تغییرات بنیادین ناشی از این رویدادها قلمداد کنیم و آن را حلقه‌ای در زنجیرۀ سلسله اعتراضات سالیان پیش ببینیم، نمی‌توان از تفاوت‌های قابل‌توجه آن چشم پوشید. یک برداشت عمومی آنست که گویی اعتراضات و جنبش‌های اجتماعی–سیاسی سال‌های اخیر که هر یک دغدغه‌ها و رؤیاهای اقشار و طبقات مشخصی را بیان می‌کردند و به‌تدریج به خشم‌های فروخورده و آرزوهای سرکوب‌شده مردمان گوناگون بدل شدند در جنبش ژینا متبلور شدند. عبارت پرتکرار در متن‌ها، تفسیر خیزش ژینا به‌مثابه واکنش جامعه‌ ایران نسبت به تجربه «تحقیر» در شکل‌های متفاوت است: واکنش آنها که به ‌دلیل زبان و آئین و قومیتشان تحقیر می‌شوند، یا به واسطه جنسیت‌شان، یا به علت فقرشان، یا به دلیل سبک زندگی‌شان. برای همین است که هر یک از خیزش‌های پیشین ردپایی از خود در قیام ژینا بر جای گذاشته‌اند. اما در عین حال نویسندگان اذعان می‌کنند که ژینا مجموعه ساده‌ای از خواسته‌ها و گفتمان‌های گذشته نیست.

ویژگی‌های متمایز خیزش ژینا

اما ویژگی‌های جنبش ژینا، فراتر از تمرکز آن بر نفی تحقیر و تبعیض، چگونه در این متون بازتاب یافته‌اند؟

مقالات هرچه به سوز و گداز جاری در خیابان‌ها و تب‌وتاب دانشگاه‌ها و مدارس و شبکه‌های اجتماعی نزدیک‌تر‌ند، با شور و هیجان بیشتری نوشته شده و سرشار از بیم و امیدند. آنها هم‌نظرند که خیزش ژینا علیه هرگونه قیم‌مآبی، مفاهیم استعلایی، منجیِ بیرونی، یا دیگریِ برتر همچون پدر است.

ویژگی‌های دیگری که متن‌ها بر سر آن توافق دارند پیشگامی زنان و حتی زنانه‌نگری در قیام ژیناست که نویسندگان آن را در نفی دوگانه‌سازی از خود/دیگری و مخالفت با هرگونه مرگ‌خواهی و سیاستِ مبتنی بر حذف و کین‌توزی دیده‌اند (صادقی، ۱۴۰۱، ۱۴۰۲؛ علی‌بخشی، ۱۴۰۱؛ احمدی خراسانی، ۱۴۰۳)، یا در تأکید بر تنوع و تازگیِ فرم‌های اعتراض، یا گشوده شدن درِ گفت‌وگو میان نسل‌ها و جنسیت‌ها و خانواده‌ها بر سر حجاب اجباری (بیات، ۱۴۰۱؛ خاتم، ۱۴۰۱)؛ موضوعات و خواست‌هایی که در شعار «زن، زندگی، آزادی» پژواک بلندی دارند.

در متونی که از حیث زمانی نزدیک به رخداد نوشته شده‌اند، این ایده که جنبش از دوگانه‌سازی‌های اسطوره‌ای، ایدئولوژی‌های آشنا، و تقلاهای دولت‌محور فراتر رفته و می‌خواهد بیرون از نظم حکومتیِ تمرکزگرا و یکدست‌ساز سیاست بورزد بسیار پررنگ است؛ روزهایی که خیابان‌ها در شهرهای متفاوت حیرت می‌آفریدند و نوید رهایی‌بخشی می‌دادند و نقدی هم اگر برمی‌انگیختند، بیشتر در قالب انذار و هشدار و توصیه بیان می‌شد. اما هرچه از بحبوحه ژینا فاصله می‌گیریم، طبیعی‌ است که متن‌ها در عین ستایش آن برهه و امکان‌های ذهنی و عینی‌ای که خلق کرد، انتقادی‌ترند. به‌ویژه آنکه با گذر زمان ابعاد امیدآفرین خیزش به عللی از جمله خلق نشدن بدیل‌های مشخص، بی‌ساختاریِ جنبش، و تا حدی رشد ادعاهای اپوزیسیونِ سلطنت‌طلب بر هدایت آن ترَک برداشت (امیریان،۱۴۰۲؛ احمدی خراسانی، ۱۴۰۳)

جمعیتِ حاضر در خیابان چه می‌خواهد؟

از آنجایی که مضمون قیام ژینا در یک بیان کلی «عصیان علیه تحقیر» شمرده شده، بنابراین از دید نویسندگانْ خواسته‌های آزادی، برابری، و بازپس‌گیری کرامت انسانیْ مردم را به خیابان‌ها کشانده است. اما دربارۀ ابعاد این عصیان و تبعیض‌هایی که نقش محوری داشته‌اند توافق کاملی برقرار نیست. مثلاً اینکه حجاب اجباری و خشونت علیه زنان واقعاً اصلی‌ترین محرک و موضوع اعتراضات بوده یا صرفاً به نماد تبعیض‌های دیگر تبدیل شده است بحث‌هایی وجود دارد. فکر می‌کنم دست‌کم نیمی از نویسندگان باور دارند جامعه با رخداد ژینا به این نتیجه رسید که آزادی‌اش در گرو آزادی زنان است. این نکته در متن‌هایی که در بحبوحۀ اعتراضات نوشته شده‌اند پررنگ‌تر است. اما آیا همه نویسندگان میان خواست آزادی زنان و ویژگی ساختارشکنانۀ خیزش رابطه‌ای ایجابی قائلند؟

فاطمه صادقی در سه یادداشتی که از مهر تا آذر ۱۴۰۱ نوشت، ژینا را جنبشی زنانه‌نگر برای بازپس‌گیری زندگی و توقف توحش پلیس قلمداد کرده است. از نظر او معترضان نفرتشان را از ایدئولوژی‌های سرکوبگر حاکمیتْ با اعلام «شّر بودنِ» حجاب اجباری زنان بیان کردند. تحلیل آصف بیات در اسفند ۱۴۰۱ از جهاتی به این دیدگاه نزدیک است، اما او به جنبه‌های سکولار خیزش و حضور اقشار گوناگون اشاره کرده و در نتیجه خواسته‌های جنبش ژینا را غیر قابل تقلیل به حجاب اجباری و فراتر از مسئلۀ زن دانسته است. از دیدگاه بیات رد پای تحول ساختاری را در این جنبش به‌وضوح می‌توان دید، گرچه او تردید دارد که بتوان آن را انقلاب شمرد. به نظر او، عناصری چون همراهی فکری و قلبی والدین و میانسالان با جوانان، اعتصابات کارگری هرچند پراکنده اما موازی با آن، مشارکت بالای معلمان، و واکنش‌های نظام نشانه‌ آن است که این جنبش می‌تواند سرآغاز مسیر یک انقلاب یا جنبش انقلابی باشد.

مهسا تفسیری در یادداشتِ قابل توجهی که در همان مقطع یعنی اسفند ۱۴۰۱ نوشت تأکید کرد که از قضا نباید بار سنگین براندازی سیاسی را بر دوش این جنبش گذاشت. او خواسته مرکزیِ خیزش ژینا را همان حجاب اختیاری دانست و بیان کرد این خیزش انقلاب نیست چون دختران و پسران جوان چه دانش‌آموز چه دانشجو پیاده‌نظام هیچ‌ گروه‌ سیاسی نیستند. از نظر او لحظه ژینا هرچند تخیل‌های تازه‌ای را آزاد کرد، اما این برای یک تحول بنیادین کافی نیست و معترضان به استراتژی‌های مشخصی هم نیاز دارند. او با ادراکی متفاوت از بیات می‌نویسد که ژینا امکان همراهی همه گروه‌های اجتماعی را در کوتاه‌مدت برای تغییر حکومت ندارد اما می‌تواند بنیادگرایی دینی در کشور و منطقه را متزلزل کند.

اعظم خاتم در مقاله آبان ۱۴۰۱ جنبش را در نوسانی میان انقلاب فرهنگی و انقلاب اجتماعی ترسیم می‌کند که جوانان نیروی محرک آنند. او با اشاره به بحران جوانی در ایران، خصوصاً ناممکن یا دشوار بودنِ عبور به بزرگسالی و آغاز زندگی مستقل برای اکثریت جوانان، برای این خیزش چشم‌انداز دگرگونی ساختاری قائل است. او در گفت‌وگو با مجله انکار در بهمن ۱۴۰۲ بر تغییر مناسبات حکومت و جوانان در دهه هفتاد در مقایسه با دهه نود تأکید می‌کند و اینکه جنبش در تلاقی بحران‌های ناشی از اقتصاد سیاسی جوانی و انظباط‌بخشی به بدن زنانه زاده شد. از نظر او، افزایش خشونت خیابانی نسبت به جوانان بعد از انتخابات ۱۴۰۰ آتشی بود که بر هیزم بحران جوانی در ایران ریخته شد. او هرچند جنبش ژینا را ادامه مقاومت علیه انضباط‌بخشی به بدن زنان می‌شمارد، اما گفتارهای جاری در آن را فراتر از مقاومت می‌داند و می‌نویسد این گفتارهای متفاوت از حق داشتن زندگی معمولی و حاکمیتِ دموکراسی و کثرت‌گرایی تا خواست ادغام در فرهنگ جهانی و نوستالژی دوران پهلوی را شامل می‌شود.

ولی ابراهیم توفیق و مهدی یوسفی در یادداشت مشترکشان که دی ماه ۱۴۰۱ نوشته‌اند، خطاب به روشنفکران و تحلیلگران می‌گویند ژینا را نباید به خواست‌های لیبرال تقلیل داد. ما نباید برای تاریخ سیر طبیعیِ خطی و سرراستی در نظر بگیریم که انگار از ریل خودش خارج شده و حالا خیزش‌هایی مانند ژینا تقلایی در بازگشت به آنند و زنان و جوانان برایش چیزی بیش از میانجی‌های گذار نیستند. آنان جامعه را بسیار بالغ‌تر از آن می‌دانند که دغدغه‌اش صرفاً تسخیر دولت و تعویض حاکمان باشد. این دو تحلیلگر ژینا را مبارزه در راه خلق بدیل‌هایی برای سیاست‌ورزی در ساحت‌های گوناگون (مدرسه، دانشگاه، اتنیک‌ها و…) تلقی می‌کنند.

سرانجام جنبش

نوع نگاه به سرانجام جنبش در مقالات را می‌توان تا حدودی در دو گروه جای داد:

  • استدلال‌هایی که به تغییر ساختاری و بنیادین موازنۀ قدرت توجه دارند و ممکن یا ناممکن بودن فرایند گذار را ارزیابی می‌کنند و دو مخاطرۀ مهم را بر سر راه می‌بینند که به آنها اشاره خواهم کرد.
  • تحلیل‌هایی که به دستاوردها و تناقض‌های جنبش از منظر روابط قیم‌مآبانه در درون جامعه توجه دارند و تعارضات و مخاطرات بیشتری را برای‌ آن برمی‌شمرند.

بیات در اسفند ۱۴۰۱ که شاید چشم‌اندازی برای تغییر نظم سیاسی وجود داشت، در متن خود نوشته است که تحول بنیادین مستلزم مشارکت همۀ صنوف و سنین (کارگران، بازاری‌ها، متخصصان)، داشتن بدیلی معتبر و مشخص، سازمان رهبری (چه‌بسا موقت) با پشتوانۀ ملی گسترده است؛ هم با هدف مذاکره با حاکمیت موجود برای گذار مسالمت‌آمیز به نظم جدید هم برای دزدیده نشدن جنبش ژینا توسط نیروهای فرصت‌طلب. از منظر او، و قدری متفاوت با کسانی چون احمدی خراسانی، چرخه‌های اعتراض و سرکوب تداوم خواهند داشت تا رسیدن به وضعیتی که قدرت دوگانه‌ای شکل بگیرد و این گریزناپذیر است. مگر آنکه حکومت دست به اصلاح سیاسی رادیکال بزند و مردم بهبود معناداری در زندگی‌شان احساس کنند.

صادقی، امیریان، و خراسانی هم که از منظر موازنۀ قدرت جنبش و نظام سیاسی به ارزیابی جنبش می‌پردازند، به احتمال بازسازی ضدانقلاب و تداوم اقتدارگرایی اشاره کرده‌اند. آنها به مطالعۀ انقلاب ۱۳۵۷ و آموختن از جنبش‌های اعتراضیِ مشابه، خصوصاً در کشورهای هم‌سرنوشت ارجاع می‌دهند و آموختنِ شیوه‌های مراقبت از آزادی و ممانعت از قدرت‌یابی نیروهای ضدانقلاب همراه با فهمِ روند شکل‌گیری رهبری را در جنبش‌های تحت نظام‌های اقتدارگرا لازم می‌دانند. بر همین اساس ایت که فاطمه صادقی می‌پرسد چگونه می‌توان چرخۀ انقلاب و دیکتاتوری را متوقف کرد؟ چگونه می‌شود انقلاب را به آزادی گره زد؟ زنان ایران تجربۀ مشارکت مؤثر و سپس به عقب رانده شدن را طی انقلاب مشروطه و انقلاب ۵۷ پشت سر دارند، پس باید اندیشید به اینکه تغییر رادیکال سیاسی چطور حقوق زنان را تضمین خواهد کرد.

پدرام امیریان هم از سرشت و سرنوشت قدرت تأسیس‌کنندۀ مردمی می‌پرسد و از چگونگی پیشبرد فرایند سیاسی که به آن بیانجامد. برخی از نویسندگان از جمله مانند احمدی خراسانی، بیا،ت و صادقی بر اهمیت سازماندهی، ائتلاف میان نیروهای پیشرو، مراقبت از آزادی، و تعریف پروژۀ سیاسی مشترک توجه کرده‌اند: ائتلاف دموکراسی‌خواهانی که سکولاریسم، عدالت اجتماعی، و کثرت‌گرایی اتنیکی ذیلش قرار بگیرد و نه برعکس. نوشین احمدی خراسانی از همین منظرِ موازنۀ قدرت، اما نه صرفاً با تأکید برگذار سیاسیِ محتمل، ضرورتِ اندیشیدن به سازوکارهای نهادمندی که روابطی دموکراتیک و اخلاقی با نیروهای متکثر جامعه را برقرار کنند یادآوری می‌کند.

توجه به موضوع رهبریِ خودخوانده در این قیام و خطرات آن فراتر از نویسندگانی رفته است که به طور کلی به موضوع برگشت ضدانقلاب و بازسازی اقتدارگرایی توجه داشته‌اند. در واقع، همه این نویسندگان بخش‌هایی از مطلب خود را به توصیف نقش اپوزیسیونِ خارج از کشور– به‌ویژه سلطنت‌طلبان– اختصاص داده و خواننده را نسبت به گفتارها و راهکارهای آنان بر حذر داشته‌اند: توهّم قدرت، تأکید بر براندازی صِرف، جایگزین شدن پدری به جای پدر دیگر، نسبت نداشتن با جامعۀ متکثر و پویای ایران، و نداشتن نقشۀ راه مشخص برای خروج از بحران‌ها جز توسل به تحریم و مداخلۀ نظامی از خارج ازجمله موارد این هشدار دربارۀ سلطنت‌طلبان است. (علی‌بخشی، ۱۴۰۱؛ صادقی،۱۴۰۱؛ امیریان، ۱۴۰۲)

خراسانی تأکید می‌کند که این گروه از موضوع زنان ابزاری برای جابه‌جایی قدرت ساخته‌اند اما نسبت خود با آزادی‌های فردی و مدنی را روشن نمی‌کنند و با گفتمانی دشمن‌ساز و مبتنی بر حذف، راه را برای خشونت‌گرایان باز می‌کنند. خاتم اما رابطۀ مردم ایران و رسانه‌های خارجی را رابطه‌ای یک‌سویه نمی‌داند. به نظر او گفتار زندگی «نرمال» در این جنبش برای عده‌ای به معنای ادغام در «فرهنگ جهانی» است ولی عده‌ای دیگر مرادشان عبور از سرشت تمامیت‌خواه سیاست است. گرچه عده‌ای نوستالژی بازگشت به دوران پهلوی را دارند اما جامعه به مداخلات بیرونی حساس است و فرصت کافی برای گذار ذهنی از هر نوع تمامیت‌خواهی را دارد. (خاتم، ۱۴۰۲)

یکی از محورهای مهم بحث توفیق و یوسفی نقد تاریخ‌زدایی از رخدادها و ایدئولوژی گذار است. آنان می‌پرسند آیا نیروهای اجتماعی فعال در لحظه‌ای چون ژینا و حتی مشروطه، تنها به دنبال جمع کردن ملت ذیل یک حاکمیت– با هر نام و نشان– بوده‌اند؟ پاسخ آنها یک «نه» قاطع است. توفیق و یوسفی با نقد نوشته جواد طباطبایی درباره سرشت «ایرانشهری» جنبش، آرای هانا آرنت درباره تفاوت میان آزادی‌خواهی و برابری‌خواهی را یادآوری می‌کنند. به‌نظر آنها گرایش به صورت‌بندی‌های تازه و خودبنیاد از کنش سیاسی در میان مردم پررنگ است؛ مردمی که نه یکدست‌اند نه ‌خواهان یکدستی‌‌اند.

اما گفتیم برخی از تحلیلگران در فرجام جنبش به چالش‌های درونی، فراتر از موضوع رهبری خودخواندۀ آن توجه کرده‌اند. تداوم جنبش یکی از این چالش‌های درونی است. نویسندگانی چون صادقی (۱۴۰۱)، علی‌بخشی (۱۴۰۱) و امیریان (۱۴۰۳) بر حفظ امید به بالقوگی‌های اجتماعی و دموکراتیک که قرار نیست یک بار برای همیشه بالفعل شوند تأکید می‌کنند، همین‌طور بر تبدیل سوژه‌های خشم به سوژه‌های تغییر و ساختن قدرت از خلال رنج‌های مشترک. آنها فعالان را فرا می‌خوانند که ایدۀ دولت را همچون یکی از میانجی‌های جامعه بازتعریف کنند، به شکلی که در خدمت امر عمومی و اجتماعی باشد و تحققِ دایرۀ گسترده‌ای از حقوق سلب‌شدۀ طردشدگان را ضمانت کند. یکی دیگر از دغدغه‌های نویسندگان بازتعریف امر سیاسی همچون امر شهروندی‌ است و نه عرصۀ منازعات سیاسی حاکمان و نخبگان.

احمدی خراسانی (۱۴۰۲) به چالش تداوم انقلاب فرهنگی از منظر رهاسازی تن زنان از دوگانه‌های آشنا، ساده‌انگارانه، مطلق‌گرایانه، و پرتکرار که طی تاریخ معاصر به صورت مقابله مدرنیسم غربگرا و اسلامگرای ضدغرب درآمده می‌پردازد. در اینجا چالش‌های ناشی از پررنگ کردن هویت‌های اتنیکی و مذهبی در برابر تجربۀ مشترک ستم و بی‌حقوقی زنان در تقاطع این هویت‌ها مورد تأکید است. نیلوفر رسولی (۱۴۰۳) نگرانی خود را نسبت به هرگونه سلسله‌مراتب پدرسالارانه که بازخوانی مقاومت به‌مثابه بدن‌های طردشده را دشوار کند مطرح می‌کند. او به بدن‌های نامرئی که رام نمی‌شوند، به انضباط تن نمی‌دهند، و مقاومت آنها پیش‌بینی‌ناپذیر است اشاره می‌کند. رسولی همانند توفیق و یوسفی خواهان عبور تاریخ‌نگاری‌ از نظریه‌های مسلط و نخبه‌گرایانه‌اند و یادآوری می‌کنند که تاریخِ جنبش زنان ایران حاوی سنت مهم و ارزشمندی برای بدل کردن ابزار خشونت دولتی به ابزار مقاومت است که یادآوری آن برای ادامه راه ارزشمند است.

در پایان مایلم بر امیدواری نویسندگان نسبت به جامعه ایران تأکید کنم، فارغ از تأکیدات متفاوتی که بر دستاوردها و دغدغه‌های خیزش داشته‌اند. این امیدواری ناشی از تجریه متنوع و گسترده جامعه ایرانی در خیزش های اجتماعی در تاریخ معاصر است که این نویسندگان در بازخوانی انتقادی‌شان آنها را برای درک اکنون و تخیل آینده گریزناپذیر می‌دانند.

منابع

احمدی خراسانی، نوشین. «‘دشمن مشترک’ و آزادی زنان». مجلۀ انکار. مرداد ۱۴۰۳

امیریان، پدرام. «ترجیح می‌دهم که نه…!». مجلۀ انکار. فروردین ۱۴۰۲

بیات، آصف. «آیا ایران در آستانه انقلاب دیگری است؟». سایت زیتون. اسفند ۱۴۰۱

تفسیری، مهسا. «جنبش زن، زندگی، آزادی– از همدلی به همگامی و تعمیق». سایت رادیو زمانه. اسفند ۱۴۰۱

توفیق، ابراهیم و مهدی یوسفی. «زن–زندگی–آزادی: انقلاب ملی یا انقلاب مردم». سایت نقد اقتصاد سیاسی. دی ۱۴۰۱

خاتم، اعظم. «سیاست خیابانی و حجاب در جنبش زن، زندگی، آزادی». سایت نقد اقتصاد سیاسی. آبان ۱۴۰۱

——. «بحران جوانی و خلق فضایی برای خودمختاری». مجلۀ انکار. بهمن ۱۴۰۲.

رسولی، نیلوفر. «علف‌های هرز و زانوان زخمی». سایت دیدبان آزار. شهریور ۱۴۰۳

صادقی، فاطمه. «فروریختن دیوار: خدایی که دیگر بازنمی‌گردد». سایت نقد اقتصاد سیاسی. مهر ۱۴۰۱

——. «از انقلاب زنان تا دموکراسی زنانه‌نگر». سایت نقد اقتصاد سیاسی. آذر ۱۴۰۱

——. «افق‌های زن، زندگی، آزادی». مجلۀ انکار. دی ۱۴۰۱

علی‌بخشی، امیرحسین. «زن-زندگی-آزادی». مجلۀ انکار. دی ۱۴۰۱

[print_link]

نظرات بسته شده است.

This website uses cookies to improve your experience. We'll assume you're ok with this, but you can opt-out if you wish. پذیرفتن ادامه

Privacy & Cookies Policy