نشان دادن تغییر نسلی کیفیت تجربه جوانان ایرانی[1]این مرور اولبار در اینجا منتشر شده است: Osanloo, Arezoo. 2018. “Prozāk Diaries: Psychiatry and Generational Memory in Iran.” Iranian Studies, 51 (5): … Continue reading از دورهٔ پساانقلاب و پساجنگ و و نحوهٔ صحبت کردن آنها دربارهٔ این تجارب وظیفهٔ خطیری بوده که روزنگار پروزاک نوشتهٔ ارکیده بهروزان بهخوبی از عهدهٔ آن برآمده است. نویسنده، که آموزش انسانشناسی و نیز پزشکی دارد، نشان میدهد که چطور استفاده روزافزون از داروهای روانپزشکی، بهویژه داروهای ضدافسردگی با تغییر فرهنگی وسیعتری همراه بوده است که طی آن زبان بیهنجاری و روانزخم با کاربرد تعابیر افسردگی و اضطراب – بیماریهایی که درمانشان عموماً دارویی است – پزشکانه میشود و بهاین وسیله تجربههای شرایط سیاسی مولد آنها زائل میشود.
روزنگار پروزاک در مراحل اولیهٔ تشکیل دولت پساانقلابی و دورهٔ جنگ ایران و عراق (۱۳۶۷-۱۳۵۹)، دقیقهای مهم از تاریخ روانپزشکی ایران را کاوش کرده است. همزمان، این تحقیق نشان میدهد که چگونه زبان بالینی خودمانیسازی شد و جای شعر و شاعری را گرفت که پیشترها مهمترین وسیلهٔ ایرانیان برای فهمپذیر ساختن آمال، تجارب و حیات روانی خود بود.
عنوان کتاب یادآور روزنگار پروزاک (۱۹۹۸) نوشتهٔ لارِن اِسلِـیتر است. کار بهروزان اگرچه مانند کار اسلیتر یک شرححال نیست، شامل روایتهای مردمنگارانهای است که با تفسیرهای علمی و تأملات تاریخی همراه شده است و همانند آن کار کندوکاوی است در تجربههای افسردگی، اضطراب و اختلال بیشفعالی-کمتوجهی (ADHD) و نیز برآمدن درمانهای دارویی برای آنها. بهروزان ادبیات زیستپزشکی را با مصاحبههای جذاب، مشاهدهٔ مشارکتی و حتی مواد آموزش پزشکی بههممیآمیزد و تاریخنگاریای فهمپذیر از روانپزشکی برای غیرمتخصصان فراهم میکند. بهروزان بر اساس حوزههای پژوهشی انسانشناسی پزشکی و ایرانپژوهی، میکوشد این تغییر فرهنگی با اهمیت را فهمپذیر کند. او در ادامهٔ پژوهش پیشگامانهٔ بایْرن گود، ماریجو دِلوِکیو گود، و رابرت مُرادی دربارهٔ افسردگی در ایران (۱۹۸۶) زمینههای زبانشناسانه و فرهنگیِ شکلدهنده به تجربهٔ بیماری را بررسی میکند. بهروزان سپس بهپیروی از مایکل فیشر (۱۹۸۰) نشانههای فرهنگی و زبانشناسانهای را که خاصبودگیِ بیان هیجان را آشکار میکنند شرح میدهد. نویسنده، بیآنکه کتاب را مملو از واژگان پزشکی یا نظری غامض کند، دستاوردهای نظری و روشی علمیاش را از خلال مردمنگاری و گفتههای راویان بیان میکند و برای معنادار کردن تفسیرهایش به تعبیر «تلمیح رواییِ» از مایکل تاوسیگ تکیه میکند. (ص ۱۱)
نثر کتاب روان است و قوس رواییِ روشنی دارد. از قوتهای کتاب حساسیتهای ادبیِ نویسنده است که کمک میکند توصیفات مردمنگارانه بهخوبی با تحلیل آثار هنری، ادبیات، شعر، و موسیقی ترکیب شود. اما هدف کتاب صرفاً تولید نوعی تکنگاری خوشساخت دربارهٔ روانپزشکی نیست، بلکه همزمان قرار است کنکاش ظریفتری در روشهای مردمنگارانه و از جمله برگردان فرهنگی هم بکند. بهروزان میپرسد آیا میتوان «روایت حالات عاطفی را، که عمیقاً در زبان فارسی و حساسیتهای معنایی و هیجانی آن رسوخ کردهاند به انگلیسی برگرداند» (ص ۱۵). بنابراین، مشغولیت کتاب با زیباییشناسی به ابزاری روششناسانه بدل شده و برای درک قلمرو عاطفیِ وسیعتری که این تغییر فرهنگی و نسلی دربر دارد بهکار گرفته شده است.
بهروزان این تغییر و اثرات (و تأثرهای) آن را در قالب هفت فصل مستقل بهعلاوهٔ یک مقدمه و جمعبندی آورده است. درست قبل از هر فصل، موضوعات کلیدیِ مورد بررسیاش را با میانپردهای روایی طرخ میکند. در فصل ۱، نقشهای از تغییرات فرهنگی را فراهم آورده و ضرورتهای دورهٔ تاریخیای را بررسی میکند که مولّد شرایطی شده که به برآمدن گفتار روانپزشکانهٔ افسردگی بهمثابهٔ زبان خودمانی زندگی روزمره انجامیده است. به این طریق زمینه برای بحثهای مفصلترِ کتاب فراهم شده است. میانپردهٔ این فصل درکی از تداعیهای غنی و پیچیدهٔ کتاب ارائه میکند. روایت با تصویری طنزآمیز شروع میشود که از بخش ویژهای از یک هفتهنامهٔ پرطرفدارِ جوانان برداشته شده است: دلقکی متفکر با ماسکی بر چهره که بهحالت آشکارا تراژیک-کمیکِ تظاهر به افسردگی نشسته است. بههمراه ماجراهایی دربارهٔ افسردگی، طرح جلدِ هفتهنامه شامل تلمیح کوچکی به این شعر وسیع باش و تنها، سربهزیر و سخت از سهراب سپهری هم هست که در آن «تنها» و «سخت» را در این شعر منثور با اصطلاح بالینیِ «افسرده» جایگزین کردهاند. از نظر بهروزان، تصویر بههمراه تیترش سرشت این تغییر تاریخی، فرهنگی، و نسلی را برجسته میکند. ولی این همهٔ ماجرا نیست. نویسندگان هفتهنامه نهفقط به معادل فارسی depression، افسردگی، ارجاع دادهاند بلکه از اصطلاح انگلیسیمآب دپرس هم استفاده کردهاند: دپرس باش و بزرگ و سهبهزیر. به تعبیر نویسنده در آغاز این فصل، پزشکی در زبانی متفاوت حیاتی جدید پیدا کرده است و این نشان میدهد وقتی بافت و بستر تغییر کند فرمهای فرهنگی تازهای ساخته میشود. بنابراین، خواننده را به تأمل دربارهٔ این پرسش دعوت میکند: در ایران «دپرس بودن به چه معنا است؟»
در فصل ۲، بهروزان قسمی تاریخ تعلیمیِ سلامت روان و روانپزشکی را در ایران طرح میکند. در این مسیر، به پیشینهٔ حکایتشدهٔ بیمارستان روزبه برمیگردد؛ اولین جایی که روانپزشکی دانشگاهی در ایران پدید آمد. او با تحلیل مجموعهای از دادههای جذاب شامل کتابهای درسی و شرححالهایی که بعضی از بنیانگذاران بیمارستان روزبه نوشتهاند مضامین کلیدیِ تشکیلات پزشکی ایران را در اوایل قرن بیستم بیان میکند: «روح مدرنیته و نقش پزشکان بهمثابهٔ واسطهٔ فرهنگ عمومی و تخصص علمی؛ میراث تمایزهای جالینوسی و سینوی در طب میان بیماریهای اعصاب و بیماریهای روح؛ و تأسیس مؤسسات سلامت روان» (ص ۴۲). بهروزان بهعلاوه اظهارنظر روانپزشکی دربارهٔ مسائل گستردهترِ اجتماعی و سیاسیِ جاری را برجسته میکند؛ اینکه چطور روانپزشکانی که خارج از کشور آموزش دیده بودند، اغلب در فرانسه، بازگشتند و با اینکه آموزش پزشکیشان را در «تاریخ پیشااسلامی و اصیل» خود جایابی میکردند، با ذهنیت علمیشان به طرح سیاستهای اصلاحگرایانه پرداختند (ص ۴۷). در همین فصل، بهروزان با توصیف سرشت تمایز تاریخی بین بیماریهای ذهنی و عصبی در تعلیم و تربیت روانپزشکی در ایران، و معرفی روانکاوی و رواندرمانی، تاریخ مختصری از روانپزشکی در قرن بیستم هم ارائه میکند.
فصل ۳ از پنج چارچوب مجزا استفاده میکند تا تغییر گفتمانی را در زبان روانپزشکانهٔ سلامت روان تصویر کند. نتایج، ارزیابیها، و اصطلاحات بالینی بهوسیلهٔ این چارچوبها انگزدایی، همگانی، و عادیسازی میشوند. در هر یک از این موارد میبینیم که گویندگانْ زبان فارسی را با انگلیسی و زبان علمی را با زبان شاعرانه میآمیزند و با ارجاع مستقیم به گفتمان روانپزشکی به مردم درسِ سلامت روان میدهند و در ضمن در همه حال با سیاست فرهنگیِ اجراگری[2]performativity همسو عمل میکنند. مواد تحلیلیِ بهروزان در این فصل درسگفتاری دربارهٔ اضطراب، کارزارهای رسانهای برای ارتقای آگاهی عمومی، انتشار عمومی آمارها و شواهد همهگیرشناسانه، برنامههای انگزدایی از بیماری روانی و خودکشی، و بررسی نرخهای تجویزهای پزشکی است.
در حالی که سه فصل اول کتاب مربوطند به برآمدن خودمانیسازیِ زبان سلامت روان، مسائل روانی و درمان، یا مراقب روانپزشکی، چهار فصل بعدی به تحلیل امکانهای فرهنگیای میپردازند که این تغییر در درک سلامت روانی ایجاد کرده است.
فصل ۴ با کنکاشی آغاز میشود در این خصوص که زبان خودمانیشدهٔ روانپزشکی چطور به تجربه و نیز بازنمایی آن شکل میدهد (Das, 1996). بهروزان در این فصل نشان میدهد افرادی که با اصطلاح دپرشن خود را میشناسند – یکی دیگر از کلمات انگلیسی آوانگاریشده – چطور نوعی حالت افسردگی «مشخصاً تظاهری و نسلی» را ابراز میکنند (ص ۹۴). همچنین شرح میدهد که چطور اصطلاحات روانپزشکانه بهلحاظ کیفی تغییر میکنند و خودمانی میشوند و حرف زدن از پروزاک – که انواع مختلف داروهای روانپزشکی با این نام یککاسه میشود – بدل میشود به شیوهای برای بیانگریِ روانی. و توضیح میدهد که درمان دارویی از طریق قرص «چیزی همزمان جابهجاکننده و دگرگونساز» است که افراد را قادر میکند به هویتی جدید درآیند، بهفراسوی چالشها گذر کنند، و همراه با اعلان حساسیتهای مدرن خود نسبت به سلامت روان، خویشتن درونیشان را بهطور شیمیایی بازسازی کنند (ص ۱۱۶). در همین زمینه، در عرصهٔ پررونق هنر ایران، بهروزان از یک نمایشگاه عکاسی با عنوان افسردگی عمیق میگوید، به مواجههٔ بالینی وبلاگنویسهایی با موضوع افسردگی میپردازد، و همچنین تجارب ایرانیان ساکن خارج و داخل کشور را بررسی میکند. صحبت کردن از دپرشن، از نظر نویسنده، مؤید نوع خاصی از اضطراب و نگرانیِ پایدار و مرتبط با حس نسلی فقدان است؛ حالتی خاص و مواجههای عاطفی با جنگ ایران و عراق که به «نسل سوخته» شکل داده است.
در فصل ۵ بهروزان به آنچه که «زندگی پس از مرگ و روانشناسانهٔ» جنگ ایران و عراق نامیده میپردازد و با تمرکز بر زیستجهان نسل پساجنگ، رابطهٔ حافظه و روانزخمِ جنگ را کاوش میکند. هدف این بخش دستیابی به فهمی بهتر از این موضوع است که افراد چگونه تجربهٔ کودکی خود را از جنگ «درونی، بازسازی، و تفسیر کردهاند» (ص ۱۲۶). در این بستر، بهروزان دوباره سراغ وبلاگهای فارسی میرود، چرا که این فضاها برای بسیاری از افراد نسل مورد بررسیاش جایی برای بیان حکایتهای خود و اجرای تظاهر اجتماعی و تولید فرهنگی بودهاند که امکانش را در زندگی غیرمجازی نداشتند. وبلاگنویسی برای کسانی که شکل مشابهی از روانزخم را تجربه کرده بودند، نوعی جدید از مواجههٔ محاورهای را ممکن میکرد و ظرفیت عاطفیِ تازهایی برای بازاندیشی در عواطف، بین نسلها و در فضای مجازی، ایجاد میکرد که بعداً میتوانست در بیرون از اینترنت ادامه پیدا کند (و البته برعکس) (ص ۱۴۱). در این فصل، بهروزان شکلهای بصری ِتولید فرهنگی دربارهٔ دپرشن را هم بررسی میکند.
در فصل ۶، نویسنده از دپرشن بزرگسالان فاصله میگیرد و به اختلال بیشفعالی-کمتوجهی در کودکان میپردازد. در این فصل به پزشکیسازی بیشفعالی و همراه با آن رشد مصرف ریتالین پرداخته شده که با معرفی روانپزشکی کودکان در قالب فوقتخصص در ۱۹۹۷ همزمان بوده است. بهروزان تنشهایی را در علم پزشکی و تشخیص ADHD، در حوزهٔ پژوهش پزشکی در غرب و نیز در ایران، برجسته میکند. با اینحال، هدف این فصل کنکاش در انطباق نسلی با مراقبت روان-داروشناختی از والدین به فرزندان است. نویسنده نشان میدهد که والدین ایرانی به چه نحو در زمینههای پزشکی و اجتماعی دربارهٔ ADHD با هم صحبت میکنند و وقتی در پی درمان پزشکیِ کودکانشان با ریتالین هستند چه در ذهن دارند. بهنظر بهروزان، پاسخ را باید در نگرانیهای رایج والدین دربارهٔ آیندهٔ فرزندانشان جست، یعنی اضطرابی والدین دارند و ملازم با تلاش آنها است برای انجام هرچه از دستشان برمیآید تا بهترین شرایط ممکن را برای موفقیت فرزندانشان ایجاد کنند. پس آنچه در ذهن والدین میگذرد حس فرزندپروری موفق خودشان است و آنها را باید سوژههای مدرنی دانست که تحت انقیاد ابزارهای خود-مراقبتیِ دارویی امیدوارند سلامت بیشتر و آیندهٔ شکوفایشان تضمین شود.
در آخرین فصل، بهروزان دوباره به بیمارستان روانپزشکی روزبه بازمیگردد و از تحلیل موشکافانهٔ قبلی فاصله میگیرد تا روانپزشکی را بهمثابهٔ رشتهای علمی بررسی کند و روی این پرسش تأمل کند که آیا میتوان از روانپزشکی همچون دریچهای برای نقد فرهنگی استفاده کرد. نویسنده شرحی از مباحثات درون روانپزشکی، چه در داخل و چه در خارج از ایران، ارائه میکند و به این ترتیب تنش میان رویکرد مبتنی بر روانپویشی و رویکرد دارومحور را در سلامت روان بررسی میکند. بهروزان هر دو رویکرد را بهاجمال معرفی میکند و انتقادات روانپزشکانِ دارومحور را به روانپزشکان متمایل به درمانشناسی بازگو میکند- انتقادهایی که خلاصهاش غیرعلمیبودن است. با این حال، رویکردهای ایرانیان به سلامت روان (و ظاهراً بهرغم انزوای بینالمللی کشور) پیرو بازار جهانیِ دارو و اثرات زیستسیاست نولیبرالی است که بر خود-مراقبتیِ فردی و انگارهٔ فوکویی مسئولیتپذیرسازی[3]responsibilization تأکید میکند. (ص ۲۰۸)
در پایان، روزنگار پروزاک با بازگشت به هنر حکایتگری به جمعبندی میرسد. بهروزان اثرگذاریِ حکایتهای خویشتنِ روانپزشکانه را با تحلیل انسانشناسانهٔ آنها نمایان میکند. این حکایاتْ تجارب فردی را با فرایندهای تاریخی، فرهنگی، و نسلی آشکار میکنند. حکایتهای روانپزشکی همچنین ما را از ترجمان علمیشده و دارومحورِ زندگی دور میکنند و به تأیید ویژگیهای نسلیِ روانپزشکی خودمانی سوق میدهند که مولّد صور فرهنگی و شیوههای زندگی جدید است. درواقع، بهروزان بهواسطهٔ مصاحبهشوندگان خود نشان میدهد که ورود انسانشناسانه به روانپزشکی همچنین میتواند عاملیت افرادی را که از طریق روانپزشکیْ پزشکینه شدهاند نمایان کند و مورد کنکاش قرار داد.
روزنگار پروزاک شایسته است که وسیعاً و در زمینههای متنوع خوانده شود. این اثر پژوهشی دانشجویان ایرانشناسی، انسانشناسی، و رشتههای پزشکی و اجتماعی-فرهنگی و همچنین فعالان حوزهٔ پزشکی را مخصوصاً در روانپزشکی و علم و فنآوری جذب خواهد کرد. روزنگار پروزاک همچنین برای غیردانشگاهیانی که به مطالعه دربارهٔ افسردگی، روانزخمِ پساجنگ، تاریخهای پزشکی، و البته ایران معاصر علاقمندند کتابی خواندنی است.
مراجع
Das, Veena. 1996. “Language and Body: Transactions in the Construction of Pain.” Daedalus, 1(125): 67-91
Fischer, Michael M. J. 1980. Iran: From Religious Dispute to Revolution. Cambridge. MA: Harvard University Press
Good, Byron J., Mary-Jo DelVecchio Good, and Robert Moradi. 1986. “The Interpretation of Iranian Depressive Illness and Dysphoric Affect.” in Arthur Kleinman and Byron J. Good (eds.), Culture and Depression Studies in the Anthropology and Cross-Cultural Psychiatry of Affect and Disorder, Berkeley: University of California Press pp. 369-428
Slater, Lauren. 1998. Prozac Diary, New York: Random House
Taussig, Michael. 1992. The Nervous System, London: Routledge
©کپیرایت تصویر پسزمینه در صفحهٔ اصلی Photo by Rich Smith on Unsplash![]()

Prozak Diaries: Psychiatry and Generational Memory in Iran
Orkideh Behrouzan
Stanford University Press, 2016
ارکیده بهروزان استادیار انسانشناسی پزشکی در کینگز کالج لندن است.
نظرات بسته شده است.