/مرور رسالهٔ دکترا | زمان مطالعه: 5 دقیقه
مهاجرتاندیشان
بررسی میل جمعی به مهاجرت در ایران
امید آسایش | خرداد ۱۴۰۴
Background painting by Sana Zand ©
ISSN 2818-9434
با اینکه مهاجرت همواره یکی از پدیدههای مهم و تأثیرگذار در جامعهٔ ایران بوده، در سالهای اخیر جایگاهی محوری در توضیح تحولات سیاسی، اجتماعی، و اقتصادی کشور پیدا کرده است. منظور از تأثیر فزایندهٔ مهاجرت بر زندگی ایرانیان، نه افزایش تعداد مهاجران، بلکه رشد چشمگیر جمعیتی است که میتوان آنها را «مهاجرتاندیشان» یا مهاجران بالقوه نامید— افرادی که زندگی روزمرهشان حول محور آرزو، تمنا، و برنامهریزی برای مهاجرت شکل میگیرد. یافتههای این رسالهٔ دکترا نشان میدهد که در سالهای اخیر، نوعی ذهنیت عدم تعلق در ایران شکل گرفته است؛ ذهنیتی که در آن بسیاری از افراد، بهرغم اقامت در کشور، آینده خود را در «جایی دیگر» تصور میکنند. این در حالی است که تنها شمار اندکی از این افراد در نهایت موفق به مهاجرت میشوند. بر اساس آمارهای رسمی، میل به مهاجرت در ایران در سالهای اخیر رشد چشمگیری داشته و به حدود ۳۹ درصد رسیده است، در حالی که سهم ایرانیان مهاجر همچنان کمتر از ۳ درصد از جمعیت باقی مانده است (رصدخانه مهاجرت ایران، ۱۴۰۱؛ وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۴۰۲). گسترش میل به مهاجرت در ایران، در کنار محدودیتهای جدی برای دریافت اجازهٔ اقامت در کشوری دیگر، نهفقط به شکلگیریِ جمعیت بزرگی از «مهاجرتاندیشان» انجامیده، بلکه پیامدهای معناداری نیز برای مهاجران بالفعل و حتی افرادی که قصد مهاجرت ندارند به دنبال داشته و به کاهش سرمایهٔ اجتماعی و کاهش مشارکت سیاسی در کشور منجر شده است.
گرچه تمرکز این پژوهش بر ایران است، یافتههای آن محدود به ایران نیست و میتوان نتایج آن را به بسیاری از کشورهای جنوب جهانی تعمیم داد— کشورهایی که با گسترش میل به مهاجرت و همزمان با محدودیتهای شدید در جابهجاییهای بینالمللی مواجهاند. این مطالعه با بسط مفهوم «فرهنگ مهاجرت» و معرفی مفاهیمی چون «انسان مهاجرتاندیش» و روایتهای ضدمهاجرت و همچنین، با تمرکز بر محیطهای فرستنده امکانی فراهم میآورد تا از چارچوبهای مفهومیِ اروپامحور که عمدتاً بر کشورهای مقصد و سیاستهای ادغام متمرکزند فراتر رفته و درک جامعتری از پدیده مهاجرت ارائه دهد.
این پژوهش با بهرهگیری از رویکردی چندروشی انجام شده است. بخش کیفی آن شامل ۷۱ مصاحبهٔ نیمهساختاریافتهٔ عمیق با ایرانیان داخل و خارج از کشور است که در یکی از این چهارگروه قرار میگیرند: ۱) آنهایی که میخواهند مهاجرت کنند؛ ۲) آنهایی که با مهاجرت مخالفند؛ ۳) ایرانیان مهاجر؛ و ۴) کسانی که پس از مهاجرت به کشور بازگشتهاند. در بخش کمّی، برای تحلیل پیامدهای اجتماعیِ میل جمعی به مهاجرت، دادههای توییتر فارسی با استفاده از تکنیکهای پردازش زبان طبیعی (NLP) و یادگیری ماشین بررسی شدهاند.
یافتههای این پژوهش را میتوان در معرفی چند مفهوم و یافتهٔ کلیدی زیر خلاصه کرد:
انسان مهاجرتاندیش[2]، زیست معلق در سایهٔ مهاجرت: یکی از دستاوردهای کلیدی این پژوهش معرفی مفهوم «انسان مهاجرتاندیش» است— افرادی که در وضعیت انتظار مداوم برای مهاجرت زندگی میکنند، بیآنکه غالباً موفق به مهاجرت شوند. این مفهوم توجه را به جمعیتی معطوف میکند که در ادبیات مهاجرت کمتر مطالعه شدهاند: کسانی که در شکاف میان خواستن و توانستن گرفتار آمدهاند. این وضعیت «تعلیق دائمی» بر جنبههای گوناگون زندگی آنها اثر میگذارد. مهاجرتاندیشان مسیرهای تحصیلی و شغلی خود را با چشمانداز زیستن در کشوری دیگر تنظیم میکنند، چشماندازی که اغلب منجر به انباشت مهارتهایی میشود که در ایران کارایی محدودی دارند. رفتار اقتصادیِ آنان به سمت پسانداز برای مهاجرت سوق پیدا میکند و از پذیرش تعهدات بلندمدت، مانند ازدواج یا فرزندآوری، اجتناب میکنند. این زندگیِ معلق که ممکن است سالها یا حتی دههها ادامه یابد و به دلایل متفاوت، ازجمله محدودیتهای بینالمللی برای اقامت در کشوری دیگر، هرگز به مهاجرت منتهی نشود، بهتدریج به انزوای اجتماعی و کنارهگیری از مشارکت مدنی منجر شده و احساساتی چون اضطراب، نارضایتی، سرخوردگی، و بدبینی نسبت به آینده کشور را در میان افراد تقویت میکند.
سلطه فرهنگ مهاجرت و برآمدن روایتهای ضدمهاجرت: یکی دیگر از دستاوردهای نظریِ این پژوهش بسط و کاربرد مفهوم «فرهنگ مهاجرت» است. در چنین فرهنگی، مهاجرت دیگر صرفاً انتخابی فردی نیست، بلکه به هنجار یا حتی الزامی اجتماعی بدل میشود. این مفهوم امکان درک عمیقتری از تداوم میل به مهاجرت، حتی در مواجهه با موانع جدی ساختاری برای ترک کشور، فراهم میکند. یافتههای این پژوهش نشان میدهد که امروزه جامعهٔ ایران با سلطهٔ فرهنگ مهاجرت مواجه است، تا آنجا که هرگونه میل فردی و جمعی برای تغییر به میل به مهاجرت منتهی میشود. در این شرایط، مهاجرت نهفقط راهی برای دستیابی به آیندهای بهتر، بلکه خودِ آن به هدفی مستقل و نوعی آیینِ گذار[3] بدل شده است. در چنین محیطی، ظهور «روایتهای ضدمهاجرت» پدیدهای قابلتوجه است؛ روایتهایی که از سوی افرادی شکل میگیرد که یا بهدلایل متفاوت امکان مهاجرت نداشتهاند یا آگاهانه تصمیم به ماندن گرفتهاند. این افراد، که تحت فشار شدید فرهنگی برای همسویی با هنجارهای مهاجرتمحور قرار دارند، ناگزیرند برای کاهش این فشارها در روابط اجتماعی خود بازنگری کنند و درصدد توجیه تمایلشان برای ماندن برآیند. با گذر زمان، این تلاشها به شکلگیریِ روایتهایی منجر میشود که مهاجرت را اقدامی ناپسند، غیرضروری، یا حتی مضرّ قلمداد میکنند. این روایتهای ضدمهاجرت اغلب با مضامینی چون میهندوستی، ضدیت با امپریالیسم، یا رویکردی زهدگرایانه همراهاند.
فرهنگ مهاجرت و پیامدهای آن برای مهاجران و مهاجران بازگشته: در بخشی دیگر، این رساله به تأثیر فرهنگ مهاجرت بر تجربهٔ زیستهٔ مهاجران ایرانی پرداخته و نشان میدهد که چگونه گسترش این فرهنگ در ایران، فرایند اسکان و ادغام مهاجران ایرانی را در کشورهای مقصد تحت تأثیر قرار داده است. در چنین بستری، بسیاری از افراد بدون آمادگیِ کافی هر فرصتی را برای ترک کشور غنیمت میشمارند و با شناختی محدود از مقصد، با فرض مطلوب بودن مهاجرت در هر شرایطی و بیتوجهی به چالشهای آن، اقدام به مهاجرت میکنند. چنین تصمیمهایی اغلب به دشواریهای متعدد در زندگی مهاجران منجر شده و نه تنها زندگی فردی آنان را تحت تأثیر قرار میدهد، بلکه پیامدهای بسیاری برای جامعهٔ ایرانیان خارج از کشور دارد. در این میان، بازگشت به کشور نیز با چالشهای ویژهای همراه است، چرا که از یک سو پرهزینه است و از سوی دیگر در فضای اجتماعیِ ایران که فرهنگ مهاجرت در آن سلطه یافته، اغلب نوعی «شکست» تلقی شده و با انگ اجتماعی همراه است. کسانی که در نهایت به کشور بازمیگردند، هرچند ممکن است بهواسطهٔ تجربهٔ زندگی در خارج از کشور از نوعی تمایز اجتماعی برخوردار باشند، همزمان با برچسبهایی چون «شکستخورده» مواجه میشوند. این عدم پذیرش اجتماعی خود به تقویت روایتهای ضدمهاجرت در میان مهاجران بازگشته منجر شده و در برخی موارد، آنان را به مهاجرتی دوباره سوق میدهد.
فرهنگ مهاجرت و جنبشهای اجتماعی: در نهایت، این رساله با بررسی تعامل میان فرهنگ مهاجرت و جنبشهای اجتماعی نشان میدهد که میل فراگیر به مهاجرت چگونه میتواند در سطح کلان بر دیگر پدیدههای اجتماعی اثر بگذارد. این پژوهش با تمرکز بر جنبش «زن، زندگی، آزادی» در ایران و با استفاده از دادههای توییتر نشان میدهد که میل جمعی به مهاجرت و جنبشهای اجتماعی بهمثابهٔ نیروهایی متقابل عمل میکنند: زمانیکه یکی شدت میگیرد، دیگری تضعیف میشود. تحلیل تغییرات گفتمانی در فضای مجازی پس از این جنبش نشان میدهد که میل گسترده به ترک کشور نهفقط میتواند از بروز جنبشهای جمعی جلوگیری کند، بلکه در صورت شکلگیری آنها، احتمال فرسایش زودهنگامشان را نیز افزایش میدهد. بر این اساس، فرهنگ مهاجرت نهفقط بر سرنوشت فردی، بلکه بر امکان کنش جمعی در جامعه نیز سایه میافکند، طوری که موجب میشود آرزوی رفتن جای رؤیای تغییر را بگیرد.
نتایج این مطالعه، که با استقبال قابلتوجهی نیز مواجه شده— از جمله با دریافت جوایزی از انجمن جامعهشناسی ژاپن و انجمن جامعهشناسی امریکا— از دو جنبهٔ نوآورانه برخوردار است. نخست، این پژوهش چارچوب نظری تازهای برای بررسی اثرات خواست مهاجرت در شرایط محدودیتهای شدید جابهجاییِ بینالمللی ارائه میدهد، محدودیتهایی که امروزه بسیاری از کشورهای جنوب جهانی را تحتتأثیر قرار دادهاند. دوم، یافتههای آن دربارهٔ ایران نشان میدهد که امروزه مهاجرت به عنصری محوری در زندگی ایرانیان تبدیل شده است، طوری که هرگونه تحلیل جامعهشناختی از ایران بدون در نظر گرفتن این بُعد ناقص و نارسا خواهد بود. نتایج این پژوهش بهزودی در قالب کتاب منتشر خواهد شد.
منابع
رصدخانه مهاجرت ایران. (۱۴۰۱). سالنامه مهاجرتی ایران ۱۴۰۱. https://imobs.ir/outlook/detail/22
وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی. (۱۴۰۲). ارزشهای و نگرشهای ایرانیان، موج چهارم.
پانوشتها
نظرات بسته شده است.