کالبدشکافی انقلاب ((این مرور اولبار در اینجا منتشر شده است:Tarrow, Sidney.2019 ``Review of Anatomies of Revolution, By George Lawson``. Cambridge: Cambridge University Press, 2019 ))
انتشارات دانشگاه کمبریج کتاب جدید جرج لاوسُن را «روایتی بدیع از چگونگی آغاز، گسترش، و انجام انقلابها» معرفی میکند. این گرچه ادعای بزرگی است، بیپشتوانه نیست. کتاب قرار است از منابع اصلیِ آموزش دانشگاهی در حوزهٔ انقلاب و سیاست مبارزهجویانه((contentious politics)) باشد و بهکارِ کسانی بیاید که، به نقل از لاوسُن، در سنت «جامعهشناسی تاریخی و جهانیِ تغییرات انقلابی» تحقیق میکنند (ص ۱۰). کتاب، اگر نه کامل، به تحقق این هدف بسیار نزدیک شده است. ضمن اینکه جایگاه مهمی در میان کتابهای «نسل چهارم انقلابپژوهی» دارد و چهبسا زمینه را برای «نسل پنجم» آنها هم فراهم کند، البته اگر پژوهشگرانِ دیگر جسارت درافتادن با چالش پیشنهادیِ او را داشته باشند.
لاوسُن که در سنت چارلز تیلیِ فقید کار میکند، این استعارهٔ تیلی را پذیرفته که انقلابها بیشتر به «گره ترافیکی» شبیهاند تا به «خورشیدگرفتگی» (ص ۵۸). او کارش را با بررسی اپیزودهای خاص انقلابی آغاز میکند و آنها را در قالب خوشههایی از کنش اجتماعی نظم میدهد که پیکربندی علّیتیِ انقلاب را میسازند و در زمانها و مکانهای دیگر تکرار میشوند (ص ۹). این رویه خلاف رویکردهایی است که بهدنبال یافتن شباهتهای بنیادی در منطق انقلابهایند. لاوسُن رویکرد خود را جستجوی «پیکربندی علیّتی» مینامد که مبتنی است بر «تأمل بر شیوههایی که رویدادها و توالی آنها در قالب مجموعههای علّی منظم میشوند». (ص ۵۹)
مدعای او بر چهار گام استوار است: تشخیص «رویدادها» (اتفاقات تاریخی منفرد)، تشخیص «توالیها» (پیوند رویدادها با یکدیگر)، «نظمدهی» به آنها (شناسایی معنا و در نتیجه ثبات و انسجام مجموعهای از رویدادها)، و نشان دادن «مجموع علل تعیّنبخش» (توضیح علّیِ اپیزودها که با نظمدهی منطقیِ رویدادها و کاربست آنها در موارد دیگر بهدست آمدهاند). نتیجهٔ این فرایند، اگر حق با لاوسُن باشد، شناختِ «برهمکنشهایی قوی و پایدار بین توالی مجموعه رویدادهایی است که در اپیزودهای انقلابیِ متفاوت تکرار میشوند» (ص ۶۰-۵۹).کاربست رویکرد لاوسُن در عمل دشوارتر از رویههای مرسومی است که انقلابها را چون دستهٔ معینی از پدیدهها طبقهبندی میکنند که با خصوصیات مشابهی به راه میافتند و در زمان و مکان تکرار میشوند.
لاوسُن انقلابها را مجموعهای از «هستارهای درحرکت» میداند (ص ۱۰) و بر همین اساس است که به «رویکردی رابطهای» و مبتنی بر سازوکارهای علّیای میرسد که توضیح میدهند چرا توالی خاصی از رویدادها مدام تکرار میشوند. تصادفی نیست که این رویکرد رویّهٔ تیلی را به خاطر آورد (برای نمونه ن.ک. تیلی، ۲۰۰۲)، اما همچنین یادآور روش «تاریخ میانسطح» است که هم به گرایش سازوکارهای علّی به تکرار در شرایط تاریخیِ متنوع توجه دارد هم ویژگی بزنگاههای تاریخیِ خاص را بهرسمیت میشناسد. (لیتل، ۲۰۰۱)
مطابق این نقشهٔ راه، لاوسُن دستور کار دشواری را پیش میکشد: اول، بررسی توالیهایی که انقلابها پی میگیرند؛ دوم، سرهمبندیِ آنها برای ایجاد روایتهای تحلیلی؛ سوم، انتزاع پیکربندیهای علّی از این روایتها که پیشرویِ انقلابها را توضیح میدهند– همانکه تیلی «داستانهای برتر» مینامید (تیلی، ۱۹۹۹)؛ و چهارم، ارزیابی اینکه چگونه میتوان از این پیکربندیها برای توضیح انقلابها در بسترهای متفاوت استفاده کرد. مانند کتاب انقلابهای اروپاییِ تیلی (۱۹۹۳)، این موضوع خواندن کالبدشکافی انقلاب را به کاری دشوار بدل میکند که البته به زحمتش میارزد.
در فصل اول، لاوسُن به انقلاب هائیتی میپردازد و مجموعهٔ گستردهای از پرسشها را دربارهٔ اهمیت تلاقیِ بحرانهای داخلی و تلاطمهای بینالمللی در پیدایی و پویاییِ انقلابها طرح میکند. همچنین از پیچیدگیهای خودِ رویدادهای انقلابی، تفاوتهای ظریف آنها، و بروندادهای متضادشان، ازجمله اثرگذاری انقلاب و ضدانقلاب برهم میگوید. مورد هائیتی همچنین نشان میدهد که حتی انقلابهایی که «بزرگ» تلقی نشدهاند از مجموعهٔ متغیرها و فرایندهای مشابه با انقلابهای «بزرگ» تشکیل میشوند. او این فصل را با طرح مجموعه پرسشهایی باز هم گستردهتر تکمیل میکند که حول این پرسش کلاناند: آیا انقلابها به انقلابیون نیاز دارند؟
فصل دوم سنتزی است از چهار نسل تئوریپردازی دربارهٔ انقلاب که بیشتر برای متخصصانِ این سنت فکری نوشته شده تا مخاطبان عام. اما خوانندگان عام نباید از این فصل بگذرند، تا حدی بهدلیل تسلط لاوسُن بر سنت مزبور و تا حدی به این دلیل که رویکرد او نویدبخشِ برآمدن نسل پنجمی از تئوریپردازی است که میتواند پیوندهای محکمتری با سنت وسیعتر اندیشه دربارهٔ سیاست مبارزهجو داشته باشد. او از این فرض ساده شروع میکند که رویدادهایی که در یک مکان اتفاق میافتند هم تحت تأثیر رویدادهای مکانی دیگرند هم بر آنها تأثیر میگذارند (ص ۶۹). تا اینجا با سخن شگفتی مواجه نیستیم چون در تئوری اسکاچپول هم وزن عوامل بینالمللی زیاد است، اما لاوسُن با پافشاری بر «شیوههایی که نسبتهای میان مردم، شبکهها و دولتها، و پویاییهای انقلابی را پیش میبرند» فراتر از «نسل چهارم» میرود (ص ۷۰). انقلابها به باور او «در تمام سطوح بیناجتماعیاند». (ص ۷۱)
فصل سوم سهگانهٔ سنتی در تحولاتِ انقلاب را– شامل وضعیت انقلابی، مسیر حرکت انقلابها، و بروندادهای انقلابی- در اسلوبی عمدتاً توصیفی بررسی میکند. در این مورد، منظور کوچک شمردن کار او نیست چه که اساساً توصیف خوب همیشه بهتر است از تئوری بد. لاوسُن سلسلهای عظیم از مواد و منابع فرعیتر را بهکار میگیرد تا نشان دهد تحولات انقلابی چه تفاوتها و شباهتهایی در این سه مرحله داشتهاند. او در توصیف هر مرحله پای استعارهٔ محبوبش، «روابط بیناجتماعی»، را وسط میکشد، گاه با صراحت– مثل وقتی که نشان میدهد چطور انقلابیون از «ایدهها، شعارها، و تاکتیکهای همدیگر در فراسوی مرزها» الهام میگیرند (ص ۸۵-۸۴)- و گاهی هم با صراحت کمتر، مثل آنجا که میگوید برخی از رژیمها (بهویژه رژیمهای سلطانی و نوپاتریمونیال) نسبت به سایرین در برابر تغییرِ پیکربندیهای فراملی آسیبپذیرترند.
لاوسُن تازه در بخش دوم کتاب، جایی که طرح چند مقایسهٔ دوتاییِ جسورانه را میریزد، قدم اصلیاش را برمیدارد. او وضعیت انقلابی را در انگلستان قرن هفدهم و شیلیِ اواخر قرن بیستم مقایسه میکند؛ مسیر حرکت انقلاب را در کوبای اواسط قرن بیستم و افریقای جنوبیِ زمان آپارتاید بررسی میکند؛ و به برونداد انقلاب در ایرانِ دههٔ ۱۹۷۰ و اوکراینِ اوایل قرن بیستویکم میپردازد. اینها ممکن است برای خوانندگانی که عادت کردهاند مقایسه بر منطق شباهتِ نمونهها متکی باشد زوجهایی نچسب به نظر برسند، اما کافی است روش لاوسُن را به یاد آوریم: نتایج مشابهی را که از تجمیع عوامل علیّتیِ مشابه ناشی میشوند پی نگیرید و دنبالِ وجوه مشترک بین فرایندهای انقلابیِ متمایز باشید، بهویژه وقتی به ایدهٔ محبوب و دیرین او، پویایی بیناجتماعی، میرسید.
نمونههای مورد بررسی در بخش دوم کتاب به دو اشتراک کلیدی در انقلابهای موفق اشاره میکنند: سطح پایین همبستگیِ نخبگان بهویژه در دستگاه سرکوبگر دولت و ظرفیت مخالفان برای ایجاد نوعی ائتلاف انقلابیِ منسجم. گرچه اولی همچنان عاملی ثابت و استوار باقی مانده، دومی با سست شدنِ «ملاط ایدئولوژیهای انقلابی» که عامل حفظ همبستگی در برپاییِ نظم اجتماعی جدید است، بهطرزی قابلتوجه تغییر کرده است. بهنظر لاوسُن جنبشهای انقلابیِ معاصر پراکندهاند و خصلت متمرکز ندارند.
بخش سوم در دو فصل به مسئلهٔ جنبشهای انقلابیِ معاصر و همچنین آیندهٔ انقلاب میپردازد. در فصل اول، لاوسُن انقلابهای «مذاکرهای» را که منجر به تغییرات اساسی در شرقِ اروپای مرکزی شدند برجسته میکند و با اطمینان کمتر به مذاکرهای بودن خیزشهای عربی ۲۰۱۱ اشاره میکند. من گرچه کارشناس خاورمیانه نیستم، گستردن دامنهٔ شرایط انقلاب «مذاکرهای» را به رویدادهای اخیرِ این منطقه تلاشی بیثمر میدانم، بهویژه چون آنها به شرایطی غیرقابل مذاکره برای سرکوبِ ددمنشانه و برآمدن اسلامگرایی انقلابیِ ستیزهجو منجر شدند.
لاوسُن جستجوی کثرتگرایانهاش را در فصل آخر فراتر میبرد تا گروههایی چون جنبش اِشغال، پودموس، سیریزا، و دموکراسی در جنبش اروپای ۲۰۲۵((Democracy in Europe Movement 2025 (DiEm25): جنبش و حزبی سراسری در اروپا که در ۲۰۱۶ پایهگذاری شد و یانیس واروفاکیس، وزیر مالیهٔ وقت دولت سیریزا در یونان– از چهرههای شاخص آن است. (ن.ک. diem25.org).)) و حتی «کردوکارهای پسامدرن» را در بر بگیرد. با کمی تلخیص و سادهسازی، در نگاه او آنچه تمام این جنبشها را وحدت میدهد «خشم اخلاقی» است و با گسستنی نوآورانه از بسیاری از تئوریپردازیهای برج عاجیِ معاصر، او فکر میکند که پیشرفتهای اخیر در فناوریهای اطلاعاتی و ارتباطی «چندان نمیتوانند مسیر حرکت انقلابهای موجود را بر هم بزنند». (ص 201)
اینکه لاوسُن از جنبشهای متأخری مثل اشغال و سیریزا در حکم بخشی از سنت انقلابی یاد میکند ناشی از پیشفرض کلیِ او است که انقلابها «امری منفرد» نیستند. این پیشفرض به او کمک کرده انواع بسیار متفاوتی از اپیزودهای انقلابی را بدون غوطهور شدن در توصیف ویژهٔ هر یک از آنها درک کند. اما گسترش این منطق به پدیدههایی مثل اشغال، پودموس، سیریزا، پستمدرنیسم، و حتی پوپولیسم معاصر خطر کثرتگرایی را آشکار میکند: اگر چنین طیف وسیعی از جنبشها، احزاب، نیمهجنبشها، و پدیدههای فرهنگی همه انقلابی باشند مرزهای این مفهوم شاید محو شود و از دست برود.
لاوسُن از این خطر آگاه است وقتی مینویسد اولاً این پدیدهها در اغلب موارد فاقد درک روشنی از امر جمعیاند و ثانیاً نتایجشان ناامیدکننده است (ص ۲۳۳-۲۳۲). اما اگر از مخاطرات گسترش بیش از حد دامنهٔ این تئوریپردازی چشم بپوشیم، رویکرد بیناجتماعی، تاریخگرا، و رابطهای لاوسُن به انقلابها نویدبخش آغاز گونهٔ جدیدی از تئوریپردازی دربارهٔ انقلاب است، گونهای که میتواند در حوزهٔ کلیِ سیاست مبارزهجو ادغام شود و به آن کمک کند.
مراجع
Tilly, Charles. 2002. Stories, Identities, and Political Change. Lanham, MD: Rowman & Littlefield
Little, Daniell. 2001. “Causation in Meso-History.” Social Science History Association, Chicago, November 2001
Tilly, Charles. 1999. “The Trouble with Stories,” In The Social Worlds of Higher Education: Handbook for Teaching in a New Century, Aminzade, ed., (1999). Thousand Oaks, CA: Pine Forge Press
Tilly, Charles. 1993. European Revolutions: 1492-1992. Oxford u.a.: Blackwell
©کپیرایت تصویر پسزمینه در صفحه اصلی: Photo by Gayatri Malhotra on Unsplash
Anatomies of Revolution
George Lawson
Cambridge University Press, 2019
جورج لاوسُن دانشیار روابط بینالملل در دانشکدهٔ اقتصاد و علوم سیاسی لندن است.
نظرات بسته شده است.