زنان میدان: داستان‌های ناگفتهٔ انقلابیون مصر  (©پس‌زمینه)

[print_link]

/مرور کتاب | زمان مطالعه: 10 دقیقه

زنان میدان
داستان‌های ناگفتهٔ انقلابیون مصره
مارتا آگوستی |۱۵ آذر ۱۴۰۳

© Background Photo by Leila Araghi

ISSN 2818-9434

Women of the Midan : The Untold Stories of Egypt’s Revolutionaries
Sherine Hafez
Indiana University Press, 2019
264 p
ISBN 9780253040619

null
null

دربارهٔ شرین حافظ

شرین حافظ استاد مطالعات جنسیت و سکسوالیتی در دانشگاه کالیفرنیا- ریورساید است . او در حوزه‌های جنبش‌های اسلامی، فعالیت‌های اسلامی زنان، و  مبارزات اجتماعی در جهان عرب و مطالعات جنسیت در خاورمیانه و کشورهای مسلمان تدریس می‌کند. همچنین از سردبیران مجله مطالعات زنان خاورمیانه (JMEWS) است و در سال ۲۰۱۳ به همراه سوزان اسلیومویکس  کتاب انسانشناسی خاورمیانه و شمال افریقا در هزاره جدید، انتشارات دانشگاه ایندیانا، را منتشر کرده است. مقالات او در بسیاری از مجلات منتشر شده است.

زنان میدان: داستان‌های ناگفتهٔ انقلابیون مصر نوشتهٔ شرین حافظ برای شناخت بهتر انقلاب مصر کتاب مهمی است.[1] این انقلاب که پیش‌درآمد بسیاری از کشمکش‌های همچنان جاری و دگرگون‌ساز در منطقه است، از زوایای گوناگون بررسی و روایت شده، اما بررسی آن از دریچهٔ تنانگی جنسیتی رویکردی تازه و شایان‌توجه است. این کتاب به‌تفصیل به بررسی تلاقی‌های جنسیت، سکسوالیته، سیاست، شهروندی، و جنبش‌های اجتماعی می‌پردازد که یکی از زوایای کمتر کاویدهٔ انقلاب مصر است.

کتاب با طرح مفهوم بازیادآورد[2] شروع می‌شود؛ اصطلاحی که نویسنده از رمان دلبند[3] اثر تونی موریسون وام گرفته تا تجربه‌های زنان عادی را که به اعتراضات میدان تحریر پیوستند توضیح دهد. به تعبیر نویسنده، بازیادآورد بنا به تعریف کرداری تنانه است که در آن بدن «عامل دلالتگرِ کنش و دگردیسی جمعی» دانسته می‌شود (Hafez xxvi). به این ترتیب، بازیادآورد جزئی از مجموعه کردارهای سیاستِ مبارزه‌جویانه است که علیه به تله انداختن صداها، بدن‌ها، و روایت‌های زنان در پروژهٔ ملی‌گرایانه عصیان می‌کند. چنان‌که بسیاری از دانشگاهیان از جمله حافظ استدلال کرده‌اند، دولت‌ها قویاً در پی آنند که انگارهٔ زنانگی را با پروژهٔ ملت‌سازی همسو کنند و از این راه ضمن شکل دادن به زندگی زنان و سرکوب آنها، مسیرهایی هم برای مقاومت و مبارزه‌شان باز می‌کنند. ابوالنَجا، ابولُغُد، احمد، بَدران، بارون، و باتمَن از جمله کسانی‌اند که به‌‌تفصیل به این مسائل پرداخته‌اند.

به یاد آوردن[4] فرایند قدرتمندی است برای ساخت هویت جمعی و حفاظت از حافظهٔ اجتماعیِ مربوط به کنش‌های‌ جمعیِ در معرض تهدید. از نگاه رژیم کنونی، ۲۵ ژانویه صرفاً پیش‌درآمدی کوتاه برای انقلاب واقعیِ ۳۰ ژوئن بود– این تلقی به‌شدت مورد مناقشه است چرا که بسیاری از کنشگران در آن روز شاهد کودتایی بودند که به حمایت بخش بزرگی از جمعیت امید بسته بود. سیسی در روایت ۳۰ ژوئن به‌‌منزلهٔ رهبری برای ملت تصویر می‌شود که در برابر تهدید تروریستی اخوان‌المسلمین ایستاد و حکومت رو به ترقی کنونی را بر پا کرد.

حافظ توضیح می‌دهد که چگونه از این زمان فعالان زن عادی که فعالیت خود را در تحریر شروع کرده بودند وادار شدند فراموش کنند و اینک در تبعید و زندان روزگار می‌گذرانند یا پراکنده شده‌اند و فعالیت‌شان به‌طریقی متوقف شده است. این زنان ضمن اینکه با بی‌ثبات‌کاری دست‌وپنجه نرم می‌کردند و تحت تهدید دستگاه امنیتی سرکوبگری بودند، تلاش کردند مقاومت و موقعیت‌مندی خود را بازتعریف کنند. اینجا بازیادآورد به‌مثابهٔ کردار تنانهٔ پیچیده‌ای ظاهر می‌شود که میانجی گذشته و حال است و مصاحبه‌شوندگانِ کتاب را به روبه‌رو شدنِ دوباره با رویدادهای دردناک وامی‌دارد.

حافظ در این کتاب پرسش‌هایی چون نحوه شکل‌گیری، تجربه، انتظام‌دهی، و بازنمایی تنانگی جنسیتی‌ را در خاورمیانه و شمال افریقا مطرح و به‌طور کامل تحلیل می‌کند. علاوه بر این می‌پرسد بدن‌ها چگونه در این فضاهای تنظیم‌گری مداخله می‌کنند و چگونه می‌توانیم تحلیلی از خطوط کلیِ بدن را در منطقه مفصل‌بندی کنیم.

اتنوگرافی حافظ حاوی مصاحبه‌های عمیق با زنانی از طبقات اجتماعی متفاوت است که از ماه‌های پس از انقلاب ۲۵ ژانویه شروع شده و ‌تا پنج سال بعد ادامه یافته است. این مصاحبه‌‌ها که در فصل‌های متفاوت کتاب به کار گرفته شده‌اند، با مباحث گسترده‌تری مثل نئولیبرالیسم، بدن زنان، فمینیسم، شهروندی، و سیاست بازنمایی هم مرتبط می‌شوند. کتاب فصل‌به‌فصل زوایای گوناگون تنانگی جنسیتی‌ را که در میدان تحریر بروز یافتند تحلیل می‌‌کند و نیاز روشن به بازیابی دوبارهٔ بقایای صداهای مقاومت را نشان می‌دهد.

در کنار این، پرسشی چالش‌برانگیز هم پیش می‌کشد و آن این است که بازیادآورد که از کردارهای بنیادین در سرپیچی سیاسی است، در شرایطی که فاصله‌گیری از رویدادهای گذشته برای التیام‌ یافتن ضروری به‌نظر می‌رسد، چطور می‌تواند به‌میانجیِ زمان حال که نقطهٔ مقابل رؤیای شکل‌گرفته در میدان تحریر است اختلال ایجاد کند. برای اینکه بهتر به این پرسش بپردازیم، ابتدا باید دامنه و حدود کتاب را مشخص کنیم.

بازتاب صدای زنان در این کتاب به خواننده امکان می‌دهد تجربیات اقشار گوناگون را از روزها و ماه‌های اول انقلاب مرور کند. هجده روز اول، از ۲۵ ژانویه تا سرنگونی مبارک در ۱۱ فوریه، روزهایی‌اند که در بازیادآوردِ سوژه‌های نویسنده آغازِ انقلاب دانسته می‌شود. در این روزها بود که «اتوپیای تحریر» پدیدار شد– تعبیری که سوربِرا، تِلمِسانی، وحدان، و سایر صاحب‌نظران به‌کار می‌برند– و آن روایت انقلابی که خیزش را تا اوت ۲۰۱۳ تداوم بخشید از همین اتوپیا تغذیه کرد. در این میان، متفرق‌ کردن خشونت‌بارِ حامیان مُرسی از میدان رابعهٔ عدویه روزی را رقم زد که نه‌فقط مصیبت‌بارترین روز انقلاب، که روزی بود که تاکتیک‌های ضدانقلابی مؤثر واقع شدند و، با بازگشتن ارتش، مثل دورهٔ مبارک حکومتی تک‌نفره مجدد برقرار شد.

کتاب که شامل شواهد مفصّلی برای این روزها است، شبکهٔ اجتماعی پیچیدهٔ موجود در تحریر را به‌خوبی تحلیل می‌کند. حافظ از رویکردی شبکه‌ای استفاده کرده تا به سوژه‌های مصاحبه‌اش دست یابد؛ سوژه‌هایی که اول‌بار در میدان تحریر ملاقات کرده بود. او از این طریق، که به آن روش «شبکهٔ پیچیدهٔ روابط» می‌گوید (Hafez xxix)، راویانی را انتخاب کرده که اقشار اجتماعی گوناگون حاضر در تحریر را به بهترین شکل نمایندگی می‌کنند. البته، خوب بود از کم‌وکیف مواجهه‌هایش با مصاحبه‌شوندگان و دلیل اهمیتشان جزئیات بیشتری به‌دست می‌داد.

پس این کتاب نتیجهٔ مشاهدهٔ‌ مشارکتی او در دورهٔ کار میدانی و پیگیری‌هایش در رسانه‌های اجتماعی در دورهٔ عدم حضورش در مصر و همچنین محصول گواهی‌های اقشار گوناگونی است که از دیرباز در مطالعات فمینیستیِ خاورمیانه حضور دارند. زنان مجرد، کارگران، مادران، بیوه‌ها، کارمندان دولتی، خدمتکاران، و زنان طبقهٔ متوسط هر کدام جایی در فصل‌های کتاب دارند. بنابراین خواننده می‌تواند روایت‌های گفتمانی و سیاست بازنماییِ حول هر یک از این گروه‌ها را درک کند.

در عين حال، حافظ اين رشته‌های رواییِ گوناگون را به‌سیاقی تاريخمند می‌كند كه پيوند مبارزات زنان– و به‌طور كلی شهروندان– با رويدادهای گذشته معنادار شود. همچنین میدان تحریر به‌منزلهٔ تجربه‌ای جمعی به‌لحاظ تاریخی موقعیت‌مند می‌شود و به‌این‌ترتیب نشان داده می‌شود که اساساً بهاری به‌معنای بیداری (کورانی و المهدی) در کار نبوده، بلکه آنچه هست تداوم مبارزه‌ای طولانی برای عزت، آزادی، و عدالت اجتماعی است. حدود پژوهشی که حافظ طی پنج سال سفر از ایالات متحده به مصر انجام داده از این منظر قابل شناسایی است.

حافظ که استاد مطالعات جنسیت و سکسوالیته در دانشگاه کالیفرنیای امریکا و فمینیست فراملی مصری است خود را در جایگاهی قرار می‌دهد که می‌توان ناظر درونی اما بافاصله[5] خواند. انقلاب مصر سفری پرحادثه و شورانگیز برای تمام مردمی بود که آن را از سر گذراندند. این پژوهش میدانی و مبتنی بر مشاهده از درون اما بافاصله وجهی مثبت دارد و آن این که به محقق اجازه داده توصیف‌های غنی را با تحلیل‌های عمیق‌تر همراه کند. حافظ به‌علاوه توضیح می‌دهد که چطور «اتنوگرافی فضای مجازی» (xxxiii) برای پیگیری کار در زمان‌هایی که در مصر حضور نداشته لازم بوده و همچنین منبعی غنی در اختیارش گذاشته تا رویدادهای مهم را زمینه‌مند کند.

او با استفاده‌ای که از اتنوگرافی فضای مجازی برد، تصمیم گرفت «در ایالات متحده بماند تا خیزش را برای مخاطبان غربی توضیح دهد» (xxxiv). هدف کتاب فهم روایت‌ها و انگیزه‌های درونی زنانی است که بدون کوچکترین درنگی به جنبشی انقلابی پیوستند که بس نفس‌گیر، پرخطر، و از نظر عاطفی سنگین بود، و از این طریق بینش‌هایی را فراهم می‌آورد دربارهٔ نحوه‌ای که زنان تحت تأثیر این جنبش دچار دگردیسی شدند. نکته آنکه کتاب به تجزیه نیروهای سیاسی تحریر و در ادامه‌اش احیای دولت پنهان نمی‌پردازد.

فصل‌های ۱ و ۲ خواننده را با تحریر و تاریخ تنانگی جنسیت در مصر آشنا می‌کند. فصل‌های ۳ تا ۶ با تکیه بر روایت زنان لایه‌ها و پیچیدگی‌های متعددی را که در فصل‌های قبل ارائه شدند تحلیل می‌کند. برای مثال، در فصل ۳، روایت‌های زینب و نجلا امکان کنکاش در مبارزات طبقهٔ متوسط را فراهم می‌کنند، روایت سامیه روایت یک الیت تجاری است، و در روایت دالیه در فصل ۴ ویژگی‌های یکی از اعضای اخوات‌المسلمات، شاخهٔ زنان اخوان‌المسلمین، بازتاب می‌یابد.

به‌ویژه، از نقاط قوت کتاب این است که زنان را در تمام نقش‌هایی که داشته‌اند به تصویر می‌کشد. از این راه، امر شخصی و امر سیاسی ادغام می‌شوند تا نشان داده شود چطور زنان در خدمت خانواده‌شان بودند، از فرزندان و سالخوردگان و دوستان مراقبت کردند، به کسب درآمد پرداختند، و در ضمن در انقلاب شرکت کردند. این جنبه‌های اتنوگرافیک شایان توجه‌اند چرا که جنسیتی‌ شدنِ فضای اجتماعی و پیش‌فرض‌های آکادمیک و عمومی گسترده دربارهٔ عامّه دوگانه‌های ساده‌سازی‌شده‌ای را نشان می‌دهند که معمولاً با هدف تضعیف مشارکت سیاسی زنان از آنها استفاده می‌شوند.

حافظ می‌گوید «از مصاحبه با کسانی که بدل به چهره‌های مشهور رسانه‌ها شده بودند و نیز کسانی که کارشان برای عموم از پیش برجسته شده بود عامدانه اجتناب کردم. درعوض سراغ کسانی رفتم که کنشگری‌شان ناشناخته مانده بود» (xxx). همچنین برای خوانندگانی که با وقایع روزبه‌روز و شاخص انقلاب آشنا نیستند، سیر تاریخی جنسیت‌محوری که حافظ ارائه می‌کند مفید است. این کتاب از نظر اتنوگرافی غنی است و هر فصل به‌نحوی روایت‌ مصاحبه‌شوندگان را ارائه یا بسط می‌دهد.

حافظ پژوهشش را در هفت فصل به‌ این شرح سازماندهی و ارائه کرده است. فصل اول به بررسی حضور سیاسی فعال زنان در میدان تحریر می‌پردازد تا بستر گفتمانی مشارکت آنها را در انقلاب توضیح دهد. حافظ برای اینکه ما را به درون فضای انقلاب ببرد سه صحنه از خیزش را توصیف می‌کند: زنی که سرودخوانی جمعی را در اعتراضات هدایت می‌کند، ماجرای تظاهرات روز جهانی زن (۸ مارس) که مورد حملهٔ اراذل و اوباش قرار گرفت، و زنی فعال در روزهای آغازین برپایی کمپ در میدان. با این پس‌زمینه، او دو جنبهٔ اصلی روایت انقلابی زنان را بررسی می‌کند. نخست به دو وجه سیاست بازنمایی می‌پردازد که از یک‌سو در رسانه‌های غربی به زنان انقلابی برچسب «محروم» می‌زند و از سوی دیگر «اصالت» آنها را به پرسش می‌گیرد و سرزنششان می‌کند. (۷)

دوم اینکه نویسنده به کم‌توجهی به موضوعات و نوشته‌های زنان می‌پردازد و از جمله خاطر نشان می‌کند که فقط ۴۲ مقاله از ۸۸۸ مقالهٔ فهرستِ کتاب‌شناختی «بهار عربی» که در ۲۰۱۵ منتشر شده (POMEDS) به موضوعات و نوشته‌های زنان اشاره دارند. به‌این‌ترتیب، فصل اول ربطمندی و دامنهٔ نظری کتاب را مشخص می‌کند و درکی از عاملیت زنان فراهم می‌کند؛ عاملیتی که طی تجربهٔ زیستهٔ آنها و ثبت بدنی آن محقق می‌شود و حافظ روایت‌ آنها را از طریق حافظه‌شان بازیابی می‌کند.

فصل ۲ تاریخچهٔ مستندی از جنسیت و تنانگی در مصر ارائه می‌کند؛ تاریخچه‌ای که با این سؤال از مِروَت پیش کشیده می‌شود: موضوع در کل چطور برایتان شروع شد؟ (۱۶) این گزارش در ابتدا خواننده را با تنش بین یاد آوردن و فراموشی مواجه می‌کند و نیز به‌ کمک آن محوریت تنانگیِ زنان در تاریخ متأخر مصر تحلیل می‌شود. پژوهش‌های فمینیستی در منطقهٔ خاورمیانه و شمال افریقا غالباً به‌واسطهٔ موضوعاتی مثل حجاب، ختنهٔ زنان، چندهمسری، و بکارت به تنانگی پرداخته‌اند و تمرکز بحث در این کارها روی بدن در مقام سوژه‌ای در سیلان نبوده، بلکه با بدن اغلب به‌مثابهٔ ابژه‌ای ساماندهی‌شده که عاملیت چندانی ندارد برخورد شده است.

اما حافظ رویکردی نظری رایج درباره بدن را واژگون می‌کند تا بحث را گسترش دهد و موضوعات فمینیستی مثل مدرنیته، ملی‌گرایی، و شهروندی را دربرگیرد. کتاب آن سازوکارهای جنسیتی‌ای را که بر مرگ‌سیاست[6] و حاکمیت اثر می‌گذارند برجسته می‌کند. این موضوع ضمن اینکه برای درک بازگشت ارتش به قدرت با رضایت و حمایت بخش بزرگی از جمعیت کلیدی است، به‌طور ضمنی به عادی‌سازی خشونت‌های روزمره علیه شهروندان عادی نیز دلالت دارد.

در فصل ۳، میدان تحریر فضای دینامیک پیچیده‌ای تصویر می‌شود که اقشار مهم و تاریخی جامعهٔ مصر و تلاقی آنها با سیاست‌های نئولیبرال در آن می‌گنجند. این اقشار شامل طبقهٔ کارگر، اقلیت‌ها،‌ و اخوان المسلمین‌ می‌شوند و همهٔ آنها در روایت‌های مصاحبه‌شوندگان بازنمایی شده‌اند. با این ‌پس‌زمینه، نویسنده انگاره‌های طبقه و حاشیه‌نشینی را از منظری جنسیتی بررسی می‌کند و این به تکمیل بحثی که نویسندگان دیگری مثل بیات، المهدی، و بینین درباره این موضوعات داشته‌اند کمک می‌کند.

فصل‌های ۴ و ۵ به تجربهٔ خاص زنان از روزهای میدان تحریر می‌پردازد و عوامل متکثری را که مشارکت زنان را تقویت یا مشروط کرد مطرح می‌کند. فصل ۴ با ماجراهای اَمَل (صندوقدار اداره‌ای دولتی)، یامسین (انقلابی جوان)، و دالیه (عضو اِخوات‌المسلمات) از نزدیک به رویارویی زنان با خانواده و دوستان و همچنین انطباق‌پذیری آنها با زندگی خانوادگی می‌پردازد. در این فصل، شبکهٔ دوستی‌ها و همبستگی‌هایی که زنان ساختند و آن را بُعدی ناگسستنی از شرکت در تجربهٔ جمعی تحریر می‌دانستند و ارزش و اهمیتی که برایشان داشت نشان داده می‌شود. به این ترتیب، ماجراهای این زنان با نگاهی از نزدیک‌تر نسبت به فصل ۳ روایت می‌شوند.

فصل ۵ خشونت شدیدی را که فعالان زن تجربه کردند بررسی می‌کند. حافظ به بررسی موارد مستندشدهٔ خشونت علیه زنان در میدان تحریر می‌پردازد؛ مواردی مثل سمیرا ابراهیم، دختری با سینه‌بند آبی، و رسوایی برهنگی علیا ماجده. در معرض خشونت قرار گرفتن، به‌ویژه خشونت جنسی، خطری بود که زنان معترض وقتی تصمیم به شرکت در انقلاب گرفتند پیش‌بینی می‌کردند. فصل «بدن‌هایی که اعتراض می‌کنند» توضیح می‌دهد چطور «بدن زنان در ایدئولوژی ملی‌گرایانه به‌منزلهٔ سوژه‌های نمادینِ تحت حفاظت دولت تقدیس می‌شود و [در عین حال] به دولت در مقام قدرت حاکم [و انضباطی] مشروعیت می‌‌بخشد» (۱۳۳). این فصل به درکی نظری از بدن کمک می‌کند که به‌ویژه برای چارچوب‌بندی هم انقلاب مصر هم خیزش‌های متعددی که همچنان منطقه را متلاطم می‌کنند اهمیت دارند.

فصل ۶ با بررسی عمیق‌تر مرگ‌سیاست و با تمرکز بر بدن به تمهیدات انضباطی‌ای می‌پردازد که برای بازگرداندن رژیم نظامی به‌کار گرفته شدند. این کار بر اساس گزارش‌های اتنوگرافیک درباره کنشگرانی مثل شیما صبّاغ، هِند نافِع، و سُندُس رضا ابوبکر انجام می‌شود. در حالی که وابستگی شیما به جنبش سوسیالیستی سکولار به محکومیت بین‌المللی قتل او به‌دست نیروهای امنیتی کمک کرد، مرگ سندس، از اعضای اخوان‌المسلمین، که او را هم نیروهای امنیتی در جریان اعتراضات اسکندریه کشتند، توجه چندانی جلب نکرد. هند نافع که داستانش در فیلم مستند محاکماتِ آن بهار[7] روایت شده و بابت شرکت در اعتراضات مشهور به «درگیری‌های کابینه»[8] به‌حکم دادگاه نظامی به حبس ابد محکوم شد، به ایالات متحده گریخت و پناهندگی سیاسی گرفت. حافظ با تکیه بر این موارد به تلفات و خسارت‌های خشونت‌‌ها، نقش جنسیت در فرایندهای سیاسی، و دینامیک ادغام و طرد می‌پردازد و نشان می‌دهد چطور خشونت جنسیتی جنبه‌ای اساسی از نسبت حکومت‌مندی و انقلاب است.

فصل ۷ که ما را به لحظهٔ کنونی می‌رساند، به ضرورت بازسازیِ میدان تحریر به‌مثابهٔ حافظه‌ای همگانی و نوعی مقاومت سیاسی می‌پردازد. در این فصل، نویسنده که استدلال خود را به‌کمک نوعی اتنوگرافی غنی به‌خوبی پیش برده، ادعا می‌کند که هرگاه زنان از قرارداد اجتماعی و جنسیت عدول کنند قدرتشان انکار می‌شود. حافظ با بررسی انقلاب مصر و به‌ویژه رنج‌های بازیادآورد نشان می‌دهد که چنین پژوهشی باید در سایر حوزه‌های تاریخ مصر هم که تاکنون کنکاش نشده‌اند انجام شود. با در نظر گرفتن انگاره‌های خودمراقبتی و التیام که واقعیت‌های عینی و موجود و روایت بسیاری از مصاحبه‌شوندگان اهمیتشان را نشان می‌دهند، این پرسش مطرح است که دانشگاهیان چطور باید با تعبیر به یاد آوردن (که در مفهوم بازیادآورد فشرده شده) و فراموشی آن‌طور که انقلابیون آن را تجربه کردند مواجه شوند. این موضوعات، با اینکه حافظ درباره‌شان بحث نمی‌کند، در اتنوگرافی او مشهود است و طرحشان برای تحقیقات آینده دربارهٔ انقلاب مصر مهم است. باید پرسید بازماندگان انقلاب چگونه از زخم‌های اتوپیایی که به تهدیدی خانمان‌سوز تبدیل شد التیام یافتند.

حافظ کتاب را با خوانشی سیاسی از چگونگی یادآوری خاطرات میدان تحریر از سوی مردم پایان می‌‌برد. او به ایدهٔ کانرتون[9] دربارهٔ «فراموشی سازمان‌یافته» (۱۸۴) اشاره می‌کند تا از نیروهایی بگوید که در پسِ زدودن حافظهٔ جمعی میدان تحریر قرار دارند. با وجود این، تنش مشهودی در کتاب هست: مصاحبه‌شوندگان با مقاومتی روزافزون می‌خواهند به‌واقع به یاد آورند. این مقاومت در رژیم سیسی رشدی تصاعدی داشته است. بنابراین، پرداختن به درک‌های متفاوت از درد و مرارت‌هایی که مصاحبه‌شوندگان در تمام این سال‌ها به یاد آورده‌اند در بررسی نسبت کنشگری سیاسی، عدالت، و التیام مهم خواهد بود. کتاب حافظ با اینکه این بحث را شامل نمی‌شود، زمینه را برای تحقیقات آینده در این خصوص به‌‌خوبی فراهم می‌کند؛ تحقیقاتی که بحث دربارهٔ تنانگی زنان را گسترده‌تر خواهند کرد.

پانوشت‌ها

    1. این متن ترجمه‌ای است از Agosi, Marta. 2020. “Sherine Hafez: Women of the Midan. The Untold Stories of Egypt’s Revolutionaries.” Middle East-Topics & Arguments 14, 181-186 
    2. Rememory 
    3. Beloved 
    4. remembering 
    5. inside-distant observer 
    6. necropolitics 
    7. The Trials of the Spring 
    8. The Cabinet Clashes 
    9. Connerton 
[print_link]

نظرات بسته شده است.

This website uses cookies to improve your experience. We'll assume you're ok with this, but you can opt-out if you wish. پذیرفتن ادامه

Privacy & Cookies Policy