مسافر «غیرقانونی»: خودمردم‌نگاری مرزها  (©پس‌زمینه)

[print_link]

/مرور کتاب | زمان مطالعه: 5 دقیقه

مسافر «غیرقانونی»
خودمردم‌نگاری مرزها*

اینس هاسلبرگ  | خرداد ۱۴۰۴

© Background Photo by Miko Guziuk on Unsplash

ISSN 2818-9434

“Illegal” Traveller: An Auto-Ethnography of Borders
Shahram Khosravi
Palgrave Macmillan, 2010
160 p
ISBN 978-0-230-23079-8

null
flippingbook

اینس هاسلبرگ

اینس هاسلبرگ انسان‌شناسی متخصص در مهاجرت، تبعید و حبس است. در آثارش از جمله به بررسی تأثیرات تبعید بر تبعیدیان و خانواده‌هایشان پرداخته است.

null

دربارهٔ شهرام خسروی

شهرام خسروی استاد رشته مردم‌شناسی در دانشگاه استکهلم است. علایق پژوهشی او شامل مردم‌شناسی ایران، جابجایی اجباری، و مطالعات مرزی است.

اینکه بگوییم مسافر «غیرقانونی»: خودمردم‌نگاری مرزها کتابی دربارهٔ عبور از مرز است دست کم گرفتن این کتاب است. این کتاب دربارهٔ تجربهٔ حسی و جسمانی مرز از منظرهای گوناگون است و نویسنده طی آن از منظر خود به بحث‌های جاری پیرامون قانون‌گذاری بر جابه‌جایی انسان‌ها می‌پردازد.

از خودمردم‌نگاری‌ها معمولاً انتقاد می‌شود که بیش از حد احساسی و غیرعلمی‌اند، اما ارزش خودمردم‌نگاری به‌واقع در همین تواناییِ انتقال تجارب عاطفی به خواننده از نویسنده‌ای است که همزمان مردم‌نگار و به‌نوعی شرکت‌کننده در تحقیق خود است. این کتاب نه زندگی‌نامه است و مطمئناً نه چیزی شبیه رمان. مردم‌نگاری به معنای دقیق کلمه است که داده‌های قوم‌نگارانه گردمی‌آورد، بینش‌های تجربیِ پربار ارائه می‌دهد، سؤالات مرتبط مطرح می‌کند، نکته‌های مهمی را شرح می‌دهد، و تحلیل‌هایی را به بحث می‌گذارد. خسروی در مقدمه از کاراییِ خودمردم‌نگاری برای «کاوش در مفاهیم انتزاعی رایج در سیاست‌گذاری و قانون و ترجمهٔ آنها به اصطلاحات فرهنگی ریشه‌دار در زندگی روزمره» دفاع می‌کند (ص ۵). به باور من، نویسنده توانسته با پیوند دادن روایت‌های خود و مطلعانش از مقولهٔ مرز با متون دانشگاهی مرتبط، به‌ویژه در بحث قانون‌گذاری بر جابه‌جایی انسان‌ها در نظام دولت-ملت، به‌خوبی از عهدهٔ این کار بربیاید.

کتاب به ۹ بخش اصلی تقسیم شده است؛ شامل یک مقدمه، هفت فصل، و یک بخش پایانی. همچنین ضمیمه‌ای دارد که جزئیات مقصد مهاجرانی را که در طول کتاب با آنها آشنا می‌شویم، همان همسفران خسروی، شرح می‌دهد. به‌علاوه، در پیشگفتار موضوعات مرتبط با دو رویداد شرح داده می‌شوند: یکی ورود خودِ نویسنده به زیست غیرقانونی در مرز ایران و افغانستان و دومی، خودکشی یک پناهجوی ایرانی در بازداشتگاهی در سوئد حدود ۲۰ سال بعد از آن. فصل اول، «خاک خوگرفته»، صحنه را برای تجربهٔ مهاجرت خودِ نویسنده و سفرش به سوی زیست غیرقانونی می‌چیند. در اینجا خسروی مردی جوان از ایران است که مدت‌ها پیش از تصمیم به فرار از کشور، با هدف اجتناب از مرگ حتمی در جنگ، به زندگی مخفیانه روی آورده. در این فصل، نویسنده می‌خواهد نشان دهد که در مهاجرت «اجباری» مؤلفه‌هایی هست که انتخاب را ممکن می‌کنند و بنابراین، تحلیل‌هایی را که مهاجران را افرادی فاقد عاملیت معرفی می‌کنند رد می‌کند.

دو فصل بعدی به بررسی مسائل مربوط به زیست غیرقانونی مهاجران می‌پردازد. فصل دوم، «مرزبانان و مرزنشینان»، به تشریح تلاش‌های نویسنده برای خروج از ایران و زندگی درمقام مهاجر غیرقانونی در پاکستان پیش از رسیدن به غرب می‌پردازد. در اینجا، روایت شخصیِ او تنیده با تأملاتی دربارهٔ مرز، فداکاری، و انسانیت‌زدایی از کسانی شرح می‌شود که از مرز عبور می‌کنند. خسروی که اولین جلسهٔ مصاحبه برای پناهندگی‌ را در پاکستان تجربه کرده، در این فصل به مسائل مربوط به حق می‌پردازد، اینکه گرچه درباره وضعیت او و امثال او قوانینی وجود دارند، چطور آنها نمی‌توانند به آنها متوسل شوند. از این فصل به بعد، خواننده با مجموعه‌ای از افراد با پیشینه‌ها و جایگاه‌‌های متنوع آشنا می‌شود که بخشی از سفر نویسنده هستند و تصورات قالبی از قاچاقچی مواد مخدر، آدم‌پران، مرزبان، و مهاجر غیرقانونی را به پرسش می‌کشند. فصل سوم، «اجتماع بی‌جاشدگان»، علاوه بر پرداختن به مخاطرات و ریسک‌های فرار به غرب، سخاوت و مهمان‌نوازیِ بسیاری از غریبه‌ها را نشان می‌دهد که نویسنده در طول مسیر با آنها روبه‌رو شده است و از این طریق اهمیت شبکه‌های اجتماعی و مذهب را در فرایند مهاجرت یادآوری می‌‌کند. خسروی از بی‌قاعدگیِ سفر غیرقانونی هم می‌گوید؛ از اینکه چطور مقصد نهایی، تجربه‌ها، و مسیرهای عبور از مرز بیشتر متأثر از بخت‌ و اقبال‌اند تا انتخاب. او به محض ورود به سوئد، از وضعیت غیرقانونی خود شرمسار می‌شود. نویسنده این فصل را با تأکید بر اینکه مهاجر مرز را با چه شدتی احساس می‌کند پایان می‌دهد. او پناهجویی شده که تحت بازجویی و نظارت قرار می‌گیرد.

در فصل چهارم با عنوان «مرز نامرئی»، نویسنده از منظری دیگر، «پناهنده» به‌جای «پناهجو» وارد بحث می‌شود. در این شرایط، موضوع مهمان‌نوازی با تکیه بر بحثی دربارهٔ مرزهای ناملموس طرح می‌شود، یعنی مرزهای ذهنی‌ای که گریزپا، دست‌نیافتنی، و عبورناپذیرند. روایت نویسنده از تجربیات خود و مطلعانش درمقام پناهنده و پناهجو در سوئد نشان می‌دهد که چطور مرزهای ناملموس مانع از آن می‌شوند که «مهاجران ناخواسته» احساس تعلق کنند. این مهاجران حتی اگر رسماً پذیرفته شوند، همیشه مهمان یا بیگانه‌ای در قلمرو میزبان باقی خواهند ماند.

در فصل پنجم، «بی‌خانمانی»، خسروی برای دیدار با خانواده به ایران برمی‌گردد. مواجههٔ خسروی در زادگاهش با یک زوج جوان افغانستانی که مهاجر غیرقانونی‌اند، پرسش از مفهوم‌پردازی دربارهٔ تفکیک میزبان و مهمان و ریشه‌های قدرتمند آن را در مقولهٔ شهروندی به ذهنش می‌آورد. او که خود احساس بیگانگی می‌کند و نه ایران وطنش است نه سوئد، از بی‌خانمانی در حکم نوعی پارادایم و سبک زندگی می‌گوید و می‌نویسد «فقط آنگاه که وطن محو شود و انسانیّت دیگر قلمرومند نباشد، فقط در آن زمان فرصتی برای انسانیّت خواهد بود» (ص ۹۶). فصل بعدی، «ما مرزها»، بحث مرز را بیشتر پیش می‌برد. خسروی که اینک شهروند سوئد است، هر بار که پس از سفر به خارج قصد ورود به کشور را دارد، مدام در مرز به‌سبب نژادش تفتیش می‌شود و این به او گوشزد می‌کند هنوز باید بکوشد ثابت کند لایق شهروندیِ سوئد است. نویسنده موقع بحث با دیگران دربارهٔ فرایند ساخت مرز می‌گوید مرزها همه جا هستند: مهاجران ناخواسته‌ نه‌فقط در مرز مستثنا می‌شوند بلکه خودشان «مجبور می‌شوند بدل به مرز شوند» (ص ۹۹). در اینجا هم قانون هست اما نمی‌توان از آن بهره‌مند شد و به این ترتیب، خواننده وارد بحث دربارهٔ قانونی می‌شود متکی بر جهانی سازماندهی‌شده از طریق دولت-ملت‌ها که بنابراین کسانی را که بیرون از آن باشند مستثنا می‌کند. این بحث در فصل ۷، «حق داشتن حقوق»، بیشتر واکاوی شده است و در ضمن، با تکیه به آراء دریدا و کانت و بن‌‌حبیب به‌عنوان منابع اصلی، باز مهمان‌نوازی موضوع پرسش شده و مشروط دانسته می‌شود. مهمان‌نوازی فقط برای کسانی که شایستگی دارند، یعنی «مهاجران خوب و مولد»، موضوعیت دارد و خسروی تجربهٔ مهاجران را از آن نوعی «مهمان‌نوازی خصمانه» توصیف می‌کند.

در مجموع، خسروی با بررسی نحوهٔ زیست و تجربهٔ سیاست‌‌گذاری‌ها و قوانین به حوزهٔ مطالعاتی مهمی در انسان‌شناسی و مطالعات مهاجرت وارد شده که تجربهٔ مهاجرت را از تجربهٔ اسکان تفکیک نمی‌کند و تأکید دارد تجربهٔ عبور از مرز با رسیدن به مقصد نهایی پایان نمی‌یابد. مرز فراگیرتر و چسبنده‌تر از آن است که پشت سر گذاشته شود. این کتاب باموفقیت نه‌فقط نشان می‌دهد که «غیرقانونی» بودن به چه معنا است، بلکه حس‌وحال آن را نیز منتقل می‌کند. از همه مهم‌تر، خسروی این کار را بدون ذات‌انگاری «مهاجر غیرقانونی» انجام می‌دهد و تنوع و کثرت موقعیت‌ها و تجربیات زیست غیرقانونیِ مهاجران در سراسر کتاب ترسیم می‌شود. اینکه کتاب از زبان اول شخص نوشته شده است این وجه از آن را قدرتمندتر و جذاب‌تر هم می‌کند.

* Etnográfica, 17, 1 (2013), 207-209, doi.org/10.4000/etnografica.2630

[print_link]

نظرات بسته شده است.

This website uses cookies to improve your experience. We'll assume you're ok with this, but you can opt-out if you wish. پذیرفتن ادامه

Privacy & Cookies Policy