/مرور کتاب | زمان مطالعه: 6 دقیقه
نیویورک عربی
اجتماع و سیاست در زندگی روزمرهٔ امریکاییهای عرب*
سونینا مایرا | خرداد ۱۴۰۴
در نیویورک عربی امیلی ویلز پرسش مهم و بههنگامی مطرح میکند: برای امریکاییهای عرب که در سطوح مختلف از سیاست در ایالات متحده کنار گذاشته شدهاند، مشارکت سیاسی چه معنایی دارد؟ ویلز در این کتاب به «سیاست روزمرهٔ» امریکاییهای عرب میپردازد و معتقد است چنین سیاستی «هر جا که آنها در برابر کردوکار قدرت مقاومت، مباحثه، و مبارزه میکنند» (ص۶) وجود دارد. جامعهٔ امریکاییهای عرب که در معرض نژادپرستی نظاممند ضدعرب قرار دارند، بهاجبار سیاسی شده است. ازاینرو، زندگی روزمرهٔ آنها با سیاست عجین است (ص ۶). این کتاب با مطالعهٔ موردی جذابی دربارهٔ امریکاییهای عرب در نیویورک حوزههای مطالعات امریکاییهای عرب و جنبشهای اجتماعی را گسترش داده است. عربهای نیویورک سومین اجتماع بزرگ امریکاییهای عرب را در ایالات متحده تشکیل میدهند و بهگفتهٔ ویلز، کمتر از اجتماع همتایشان در دیترویت مطالعه شدهاند؛ اجتماعی که بزرگترین جمعیت عربها را در کشور دارد و محور بسیاری از مطالعات قبلی در حوزهٔ مطالعات امریکاییهای عرب بوده است. این قومنگاری بر بِـی ریج عربی در بروکلین، که محل بزرگترین تجمع عربها در نیویورک است، تمرکز دارد و بر اساس تحقیقی است که بین ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۰ انجام شده است.
ویلز بهدرستی میگوید که امریکاییهای عرب (و مسلمان) «بهنحوی متفاوت سیاسی» هستند زیرا «سوءشناختی گفتمانی» نسبت به آنها وجود دارد که آنها را به سکوت یا پذیرفتن «گفتارهای تحمیلی» وامیدارد، برای نمونه اینکه باید تروریسم را محکوم کنند (ص ۱۳). ویلز این تصور را قبول ندارد که فقط بخش کوچکی از امریکاییهای عرب «بهصورت فردی یا گروهی از نظر سیاسی بسیج شدهاند» (ص ۵). نویسنده خاطرنشان میکند که این پیشفرض مبتنی بر «سیاست رسمی» است درحالیکه «سیاست برای امریکاییهای عرب همهجا هست» (ص ۵). البته این گزارهای مبرهن برای پژوهشگران مطالعات فرهنگی، مطالعات اقوام، و مطالعات امریکا است. زیرا دوگانهٔ سیاست رسمی و غیررسمی، هرچند شاید در جریان اصلی علوم سیاسی همچنان پابرجا باشد، در بسیاری از حوزههای مطالعاتی دیگر منسوخ شده است. گرچه این کتاب بهلحاظ تئوریک در خارج از جریان اصلی علوم سیاسی چندان نوآورانه نیست، از دید قومنگارانه غنی، خوشپرداخت، و بسیار خوداندیشانه است.
ویلز از طریق کار میدانی با برنامههای آموزش اجتماعی، جنبشهای اجتماعی، و سه سازمان، اجتماع عربها را آنچنانکه «در عمل» هست در کانون مطالعهٔ خود قرار میدهد. سازمانهای مزبور عبارتاند از «جمعیت عربهای امریکاییهایی نیویورک»، «العودت نیویورک: ائتلاف حق بازگشت به فلسطین»، و «عدالت-نیویورک: کارزار نیویورک برای حق بازگشت». این رویکرد خاص سهمی ارزشمند در تحقیقات محدودی دارد که دربارهٔ سازمانهای سیاسی و اجتماع امریکاییهای عرب معاصر صورت گرفته است. کتاب ساختار مناسبی دارد و شامل سه بخش است که بهطور جداگانه سرفصلهای زندگی روزمره، منازعات روزمره، و هویتهای روزمره را پوشش میدهند. ضمن اینکه، کتاب بهخوبی زمینهمند شده و جغرافیای اجتماعی و سیاسی نیویورک را بازتاب میدهد. ویلز در سراسر کتاب به موقعیتمندی خود آگاه است: دانشگاهیِ «خارجی»، کنشگر/متحد سیاسی، و معلم داوطلب زبان انگلیسی. به این ترتیب، او دربارهٔ تأثیری که موقعیتش بر تعاملاتش در تحقیق گذاشته فکر میکند و بنابراین روزمرگیِ سیاست را در کتاب علاوه بر اینکه مفهومپردازی میکند، به نمایش میگذارد.
ویلز با توصیفی زنده از سازمانهای اجتماعی مانند «جمعیت عربهای امریکایی» نشان میدهد که آنها چگونه با فعالیتهای اجتماعی مانند اجرای دبکه (نوعی رقص عربی) و آیینهای مرتبط با غذا، فضاهایی آزاد شامل بازخواستها و سوءشناختهای گفتمانی برای ساخت هویتهای عربی فراهم میکنند. او با فراست پیشتر میرود و میگوید برای شرکتکنندگان عرب امریکایی در این فضاها «عربیّتی که به نمایش درمیآید درواقع بخشی از گفتمان امریکایی است» (ص ۷۲)؛ این شکلی از عرب بودن است که با گفتمان چندفرهنگی ایالات متحده دربارهٔ تفاوت قومی بهویژه در نیویورکِ چندقومی همخوان شده است. در این مورد، میشد به کار مربوط اندرو شریوک در کتاب دیترویت عربی هم اشاره کرد.۱
ویلز به سیاست داخلی نظارت انضباطی، بهویژه بر زنان، و گفتمانهای اجتماعی و منازعات بر سر هنجارهای جنسیتی هم میپردازد و کموکیف تعامل زنان را با سراسربینی درونی و بیرونی بررسی میکند (ص ۸۳). او با پرداختن به مشارکت بسیار مشهود زنان و دختران فلسطینی و عرب امریکایی در فعالیتهای عمومی، موقعیت پیچیدهٔ زنان را در مواجهه با کلیشههای شرقشناسانه، انتظارات افراد بیرونی، و شایعهپراکنی و کنترلگری افراد داخلی بررسی میکند. این تحلیل میتوانست از تعامل با متون کوییر/فمینیستیِ مسلمانان و عربها هم بهرهمند شود.۲ در مورد پاسخ زنان عرب امریکایی مسلمان به انتقاداتی که از موضع امریکاییِ سفیدپوست و لیبرال به تفکیک و دوگانگیهای جنسیتی در رویدادهای عمومی ایشان وارد شده، ویلز با انتقادهای فمینیسم لیبرال مخالفت میکند اما توجه نمیکند که خود منتقدان فمینیست عرب یا مسلمان، از درون این اجتماع، با «اصول اسلامی محافظهکارانه» (ص ۹۶) درافتادهاند. بنابراین، گرچه ویلز با این مطالعهٔ موردیِ دقیق استقلال و عاملیت زن امریکایی عرب را در برابر انتظامیگریِ داخلی و خارجی برجسته میکند، این کار را از منظری انجام میدهد که بهجای عیان کردن پیچیدگی دوگانهٔ «داخلی/خارجی» در سیاست جنسیتی، آن را شیءواره میکند. در این تحلیل، زن مسلمان عرب امریکایی میان جهانبینی شرقشناسانهٔ لیبرال و جهانبینی لیبرال توجیهگر گرفتار است. در این بحث، پژوهشها (و کنشگری) انجامشده در ارتباط با عربها/مسلمانانِ غیرباینری و تراجنسیتی نادیده گرفته شده است؛ همینطور متون فمینیستی پسااستعماری دربارهٔ انتظار از زنان برای اینکه تجسم ملت در دیاسپورا باشند.
فصل مربوط به کنشگریِ حول موضوع فلسطین که بر هویتسازیای تمرکز دارد که در چارچوب سازماندهیهای سیاسی العودت و عدالت-نیویورک انجام میشود از این جهت اهمیت دارد که آثار علمی بسیار کمی دربارهٔ جنبش (همبستگی با) فلسطین در ایالات متحده وجود دارد. ویلز بحث تطبیقی جالبی دربارهٔ گفتمان و راهبردهای مورد استفادهٔ العودت و عدالت-نیویورک ارائه میکند. به نظر او، العودت «هویت یکپارچه فلسطینی/عرب مسلمان» (ص ۱۱۵) را برجسته میکند و گفتمان و راهبردهای عدالت-نیویورک مبتنی بر «مفهومی از همبستگی است که تفاوت را مفروض دارد» (ص ۱۲۷). او از العودت انتقاد میکند که مروّج نوعی هویت ملی فلسطینی «تخت» بوده است. با وجود این، اذعان میکند در شرایطی که هویت ملی فلسطینیان شدیداً سانسور میشود، این گفتمان ملیگرایانهٔ «آرمانی» نوعی «بهشت جمعی» برای فلسطینیها و عربهای امریکایی فراهم میکند.
با این همه، ویلز خودِ گفتمانی را که برای طرح مسئلهٔ فلسطین در امریکا استفاده شده است با عمق کافی بررسی نمیکند. ویلز از اصطلاح ملایم «کشمکش» استفاده میکند بدون اینکه آن را مسئلهمند کند. او با پژوهشهای جاری دربارهٔ جنبش ملی فلسطین و مقولات مورد استفادهٔ دستاندرکاران این جنبش تعامل نمیکند. در این کارها بیشازپیش از واژگان آپارتاید و استعمار وطنگیر استفاده میشود. کتاب دربارهٔ فلسطین فقط به مقولهٔ «اشغال» میپردازد و به ستم بر فلسطینیان در داخل اسرائیل نمیپردازد و به مسئلهٔ پناهندگان فلسطینی توجه کافی ندارد. این موارد هم با چارچوبهای جنبش و واقعیتهای سیاسی فلسطینیان نمیخواند. از آنجا که بافت تاریخی و سیاسیِ سرکوب فلسطینیان ترسیم نشده است، ویلز فکتهای کمی دربارهٔ «تشکیل دولت اسرائیل» ارائه میکند و تنها اشارات پراکندهای به «سلب مالکیت» و صهیونیسم (ص ۱۱۶) دارد. اصطلاح اخیر که مفهومی کلیدی است، باید کاملاً در بحث جنبش عدالت فلسطینی گنجانده میشد. تحلیل کنشگریِ همبستگی با فلسطین و فلسطینیان باید بهتر از این تاریخمند شود، زیرا العودت نمایندهٔ نسل قبلی کنشگری فلسطین است و تفاوتهای آن با عدالت-نیویورک، چنانکه ویلز ذکر میکند، ناشی از تفاوتهای نسلی در درون سیاستورزی این جنبش است. ویلز به ظهور جنبش «بایکوت، عدم سرمایهگذاری، و تحریم» در دههٔ ۲۰۰۰ اشاره میکند و بهدرستی آن را چارچوبِ سیاسیِ وحدتبخشی میداند که بهشکل مؤثری در اعتراضات عمومی مبتکرانهٔ عدالت-نیویورک به کار گرفته شده است. اصول این جنبش میتوانست چارچوب مفهومی جامعتری به تحلیل سیاسی (و گفتمانی) ویلز بدهد. وصل کردن اعتراضات نمایشی عدالت-نیویورک به میراث اعتراضات اکت-آپ و ضد سازمان تجارت جهانی حتماً مفید است، اما میشد دربارهٔ همبستگیهای میاننژادی بیشتر گفت؛ یعنی جاهایی که کنشگری جنبش «بایکوت، عدم سرمایهگذاری، و تحریم» با جنبشهای «جان سیاهان مهم است»، حقوق بومیان، و سازماندهی برای حقوق مهاجران و علیه نظامیسازی مرزها در این دوره پیوند دارد.
فصل آخر نیویورک عربی بر اساس تحلیل رسانه و تحلیل گفتمانی است که نویسنده پس از کار میدانی انجام داده است. در این فصل، تحلیلی بسیار روشن از چگونگی ظهور هویتسازی در جنبشهای اجتماعی در لحظات بحران سیاسی ارائه میشود. ویلز با تمرکز بر «نیویورک عربی دیجیتال» و کنشگری سیاسی فراملی در همبستگی با خیزشهای عربی، بهویژه انقلابهای مصر و یمن، کاوشی جالب دربارهٔ چندپاره شدن هویتهای پانعربی و شیوههای تعامل امریکاییهای عرب با «روایتهای سیاسی امریکایی» (درواقع اسطورههای) «دموکراسی و عدالت» (ص ۱۴۷) ارائه میدهد. ویلز استثناگرایی ایالات متحده را صراحتاً زیر سوال نمیبرد، اما ملیگرایی میهنپرستانهای را که از امریکاییهای عرب انتظار میرود اتخاد کنند تا جزئی از جریان اصلی باشند، تصدیق میکند. همچنین مفید بود اگر در این فصل به تاریخچهٔ طولانیتر تنشهای میان پانعربیسم و هویتهای عربی ملی و خاصِ هر کشور که بحثها یا شکافهای تازهای هم نیستند بیشتر پرداخته میشد (و میشد اصطلاح بحثبرانگیز «بهار عربی» را هم مسئلهمند کرد).
نیویورک عربی پرسشها مهم، بههنگام، و جالبی مطرح میکند و با وجود برخی خلأها، بررسی جنبشهای اجتماعی و مطالعات اقوام را، که تا همین اواخر سیاستورزی امریکاییهای عرب را جدی نمیگرفت، گسترش میدهد. این کتاب برای انسانشناسان، جامعهشناسان، مورخان، دانشوران علوم سیاسی، و محققان مطالعات امریکا و اقوام جالب توجه خواهد بود.
پانوشتها
* Mashriq & Mahjar, 9, 1 (2022), 189-193
- Andrew Shyrock, “Family Resemblances,” in Arab Detroit: From Margin to Mainstream, ed. Nabeel Abraham and Andrew Shryock (Detroit: Wayne State University Press, 2000), 573–610.
- See Nadine Naber, Arab America: Gender, Cultural Politics, and Activism (New York and London: NYU Press, 2012).
نظرات بسته شده است.